سرمایهگذاری براساس استراتژی
حرکت به سمت توسعه صنعت PE نه تنها در کشورهای پیشرفته بلکه در اقتصادهای نوظهور و حتی کشورهای منطقه خاورمیانه نیز شدت بالایی گرفته و در حال حاضر، این روش آخرین روش موفق جذب سرمایه گذاری به منظور هدایت نقدینگی به سمت تولید و ارتقای زیست بوم فناوری در جهان محسوب می شود که در ایران با وجود تشکیل بسترهای قانونی مناسب برای آن و حتی انتشار اساسنامه صندوق های سرمایه گذاری خصوصی توسط سازمان بورس، هنوز گام مهمی در این مسیر برداشته نشده است.
.پایگاه خبری تحلیلی ایراسین: صندوق سرمایه گذاری خصوصی (به اختصار PE) ابزارهای سرمایهگذاری هستند که به وسیله شرکتهای خصوصی و به نمایندگی از گروهی از سرمایهگذاران اداره میشوند. سرمایه این صندوقها با این دیدگاه تامین میشود که بخشی از سهام شرکتهای خصوصی تملک و سپس در یک بازه زمانی واگذار شود. این نوع از سرمایهگذاری در واقع منطبق با فعالیتها و عملکرد نهادهایی است که از آنها به نام صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی (Private Equity Fund) یاد میشود . این صندوقهای با سرمایه ثابت، معمولا دارای طول عمر محدود هستند و از سرمایهگذاران میخواهند متعهد به تامین سرمایه صندوق برای تمام طول عمر صندوق، بدون حق بازخرید و یا برداشت باشند. این نوع صندوقها با جمعآوری منابع از سرمایهگذاران، در طی یک دوره هفت تا ده ساله اقدام به سرمایهگذاری در شرکتهای خصوصی کوچک و متوسط و یا شرکتهای دچار بحران میکنند، آنها را رشد، توسعه و ارتقا میدهند و در نهایت با عرضه سهام آنها به دیگر سرمایهگذاران و یا حتی در بورس، بازدهی قابل توجهی را برای سرمایهگذاران خود رقم میزنند .
Fund یک صندوق سرمایه گذاری است که با افق سرمایه گذاری میان مدت و بلند مدت، اقدام به سرمایه گذاری در شرکتهایی با بلوغ نسبی، پتانسیل رشد بالا و ریسک معقول میکند. این صندوقها عمدتاً به شکل Closed-end بوده و عمر محدود دارند. ساختار صندوق سرمایه گذاری Fund به شکلی است که مبتنی بر استراتژی سرمایه گذاری خود اقدام به شناسایی شرکتهای هدف میکند. حال این شرکتها یا میتوانند شرکتهای در مراحل میانی چرخهی عمر باشند که در حال رشد بوده و چشم انداز رشد آتی مناسبی دارند و برای PE هایی که سرمایه گذاری رشدی انجام میدهند اهداف مناسبی برای سرمایه گذاری هستند و یا در شکل دیگر شرکتهایی بالغ و رشدیافته، در مراحل پیش از عرضه اولیه و برای PE ها جذاب هستند. گاهاً PEها به دنبال شرکتهایی هستند که با مشکلات عدیدهای دست به گریبان بوده و به دنبال یک ناجی می گردند.
انواع صندوق PE
اینکه یک صندوق PE بر چه نوع سرمایهگذاریهایی متمرکز باشد به استراتژیهای سرمایهگذاری مدیر آن صندوق یا PE Firm بستگی دارد. آنچه در این صندوقها متفاوت است عبارت است از نوع شرکت هدف، شکل تأمین سرمایه، عمر شرکت هدف، حجم سرمایهگذاری و سایر موارد.
سخن پایانی
حرکت به سمت توسعه صنعت PE نه تنها در کشورهای پیشرفته بلکه در اقتصادهای نوظهور و حتی کشورهای منطقه خاورمیانه نیز شدت بالایی گرفته و در حال حاضر، این روش آخرین روش موفق جذب سرمایه گذاری به منظور هدایت نقدینگی به سمت تولید و ارتقای زیست بوم فناوری در جهان محسوب می شود که در ایران با وجود تشکیل بسترهای قانونی مناسب برای آن و حتی انتشار اساسنامه صندوق های سرمایه گذاری خصوصی توسط سازمان بورس هنوز گام مهمی در این مسیر برداشته نشده است. در حال حاضر سرمایه گذاری بانک ها، شرکت های تامین سرمایه و نهادهای مالی در صندوق های سرمایه گذاری خصوصی ناچیز بوده و بنگاه منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ های بزرگ اقتصادی و هلدینگ های صنعتی نیز هیچ آشنایی مشخصی با این صنعت ندارند و همین امر موجب ایجاد شکاف گسترده بین عملیات این بنگاه ها با بنگاه های کوچک و متوسط و عدم تناسب در زنجیره تولید شده است.
تفاوت شرکت های سرمایه گذاری با هلدینگ چیست؟
هلدینگها دستهای از شرکتها هستند که به قصد اداره مستقیم شرکتهای زیرمجموعه به خرید یا سرمایهگذاری در سهام آنها اقدام میکنند. اما شرکتهای سرمایهگذاری طبق تعریف و بنابر قاعده رایج علاقهای به حضور در اداره شرکتهای زیرمجموعه ندارند و بدون تعصب با داد و ستد مداوم سهام شرکتهای حاضر در سبد دارایی خود برای سهامداران خود اصطلاحاً سود میسازند.
معنا و مفهوم هلدینگ در دنیا تقریبا از 5 دهه گذشته آغاز و با ظهور صنایع در ایران نیز شکل گرفته است، در این نوشتار به تفاوت شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگها در ایران میپردازیم .
شرکتها برای شروع فعالیت خود ابتدا اظهارنامه و اساسنامه را به اداره ثبت شرکتها تحویل و در آن ماموریت کاری و شرح فعالیت خود را با جملات مثل انجام هرگونه فعالیت بازرگانی و تجاری مجاز شروع میکنند بر اساس تحقیقات انجام یافته در ایران شرکتها در ثبت فعالیت و موضوع کاری خود، بین این دو گروه شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگها تفاوتی قید نمیشود و از همین نقطه تفاوت این شرکتها از منظر مردم به فراموشی سپره میشود و گاه به هر شرکتی هلدینگ یا شرکت سرمایهگذاری میگوییم.
شرکت های سرمایه گذاری
گروه اول به دو بخش شرکتهای سرمایهگذار یا شرکتهای سرمایهگذاری تقسیم میشوند، شرکتهای سرمایهگذار شرکتهای هستند که تولیدی یا خدماتی بوده و از بستر تولید و درآمد حاصل از عملیات اجرایی خود را با ایدههای مختلف و غیرتخصصی صرف خرید سهام سایر شرکتها کرده و حداقل انتظارشان داشتن سود مناسب است، به اینگونه از شرکتها سرمایهگذار میگوییم. این شرکتها علاوه بر داشتن تولید فقط از منظر جایگاه کسب سود بیشتر، پول و سرمایه خود را در سایر بنگاهها سرمایهگذاری میکنند، یعنی علاوه بر فعالیتهای اصلی خود از محل سود یا درآمدهای کسب شده فروش به این مهم میپردازند، اما در این دسته شرکتهایی هستند که تاسیس آنها با هدف سرمایهگذاری در شرکتها با حضور افراد متخصص بوده، افرادی که میدانند چگونه شرکتهای مختلف را آنالیز و تجزیه و تحلیل کرده، در چه زمان مناسبی اقدام به خرید کرده و به چه میزان از سهام شرکتهای مختلف دست یابند یا در چه موقع و زمان، سهام خریداری شده را برای کسب سود واگذار کنند، به این گونه از شرکتها، شرکتهای سرمایهگذاری میگویند، شرکتهایی که فعالیت اصلی خود را به شکل تخصصی معطوف به خرید و فروش سهام شرکتهای بورسی یا غیربورسی میکنند. در این شرکتها زمان صرف شده برای هر سهم میتواند چند ساعت یا چند ماه باشد، اما در بیشتر مواقع، اقتدار کاری این شرکتها بر اساس دیدگاه کوتاهمدت بر روی یک سهام است.
شرکتهای هلدینگ
شاید عدهای از خوانندگان به این نکته مهم واقف باشند که در قانون تجارت اشارهای به این گونه از شرکتها نشده و یقینا خالی از لطف نیست که بدانیم کلمه هلدینگ از کجا به واژگان ما اضافه شده است. HOLDING کلمهای لاتین بوده و بعد از دهه 1970 معنای واقعی خود را بدست آورده و از آنجا شروع شد که در دهه 1960 تعدادی از شرکتهای آمریکایی موقعیتهای خوبی کسب کردند، ولی وضع مالی جمعی دیگر از آنها به شدت رو به زوال گذاشت. شرکت جنرال الکتریک در دهه 70 برای مقابله با رشد بیسود و مشکلات دیگری که ضمن برنامه ریزی با آن مواجه میشد، شیوهای را ابداع کرد. این شرکت 170 واحد خود را به 49 بخش ساماندهی کرد و این گروهها زیرنظر ده مدیر ارشد که خود به تنهایی پاسخگوی مدیرعامل بودند، فعالیت میکردند. در این زمان هلدینگ متولد شد SBU رکه مخفف شده Business Unit Strategi c است، براین اساس هر صنعت یا قلمرو راهبردی کسب و کار براساس ماهیت آن و میزان همبستگی با هم تحت پوشش یک مدیریت قرار میگیرند تا بتوانند با یکدیگر به همافزایی مناسب کاری دست یابند، منظور از قابل مدیریت بودن، میزان حق حاکمیت شرکت هلدینگ بر آن صنعت است که بیشتر براساس میزان سهام و مالکیت تعیین میشود، اما حاکمیت شرکتی را در بر دارد یا به زبان سادهتر، سهام اکثریت را در اختیار دارد .اما نحوه انجام مدیریت و نگرش حاکم بر هلدینگها به دو شکل سنتی ونوین قابل بررسی است. در دیدگاه قدیم، شرکتهای هلدینگ براساس دیدگاههای تجارتی عمل میکنند و شرکتهای زیرمجموعه را مستقل دیده و فقط شاخصهای مالی را ارزیابی میکنند و مدیریت و هدایت استراتژیک هر شرکت، بر منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ عهده آن شرکت است، دفتر مرکزی هلدینگ، هیچ دخالتی را خواستار نبوده و معمولا پرتفوی سهام این شرکتها در صنایع متفاوتی است و دنبال هیچ هم افزایی بین سازمانها نیستند همچنین تمامی شرکتهای زیرمجموعه براساس احتیاجات هلدینگ قابل فروش هستند و شرکتها به عنوان یک کالا دیده میشوند.
شرکتهای زیرمجموعه هلدینگ به دلایل یادشده برنامهریزی خود را بیشتر در چارچوب کوتاه مدت پیشنهاد کرده و پیاده میکنند و این باعث میشود که این شرکتها تداوم طولانی مدت نداشته باشند و حداکثر بهرهبرداری از آنها میشود. با توجه به دلایل یادشده، شرکتهای هلدینگ موفق جدید، شاخصهای قدیمی را که جوابگوی محیط رقابتی نبود، تغییر داده اند و خود را به مکملی از Holding و Corporation تبدیل کردهاند و دیدگاه جدید شرکتهای هلدینگ موفق دنیا به وجود آمده است. لغت Corporation به مجموعهای از شرکتها گفته میشود که تخصص خود را در یک صنعت متمرکز توسعه دهند و در چارچوب زنجیره بالادستی و پاییندستی آن صنایع سرمایهگذاری کنند؛ به عنوان مثال مجموعهای که متخصص و دارای شرکتهای با تخصص فولادی هستند، به عنوان یک شرکت Corporation شناخته میشوند. در هر صورت میتوان به این نکته اشاره منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ کرد که در شرکتهای هلدینگ با فرهنگ مدیریتی نوین جهانی با تخصصی شدن در یک صنعت خاص و دخالت در استراتژی و کنترل و نظارت دقیق در مباحث مختلف شرکتهای زیرمجموعه خود، مبحث همافزایی را به منظور خلق سود و توسعه بازارهای خود مد نظر دارند و فعالیت اصلی خود را به عنوان هدایتکننده یا رهبر کلی تبیین میکنند که معمولا بسیار پرهزینه است. سرمایه اصلی این شرکتها توانایی افراد متخصص و مدیران کار آزموده و موفق است که سود سرشاری را نیز برای هلدینگ دربرخواهد داشت، اما واقعا نباید با توجه به وضعیت صنایع در ایران به این مهم توجه شود که شرکتهای سرمایهگذاری از سود بهتر و مطمئنتری برخوردارند، ولی شرکتهای هلدینگ که با عنایت به دانش روز جهانی معمولا روی یک صنعت متمرکزند، بابت کلیه آسیبها و معضلات تولیدی موجود آسیبپذیرترند. بنابراین در این خصوص هوشیاری هیات مدیرههای هلدینگها و مدیرعامل و مدیران اجرایی این شرکتها و سیاستهای استراتژیک ترسیمی یا کنترل و ترمیم مقطعی سیاستها میتواند از بروز بحرانهای جدی در شرکتها جلوگیری نماید.
سرآوا در یک نگاه
سرآوا اولین و بزرگترین شرکت سرمایهگذاری جسورانه ایرانی است. از ابتدای فعالیت این شرکت، همواره سرمایه به همراه دانش و تجربه کارآفرینی و با هدف «خلق الگوهای موفق ایرانی» در اختیار کارآفرینان و کسبوکارهای نوپا قرار گرفته است. تمرکز سرمایهگذاریهای این شرکت روی شرکتهای فعال در اقتصاد دیجیتال و در حوزههایی مانند حوزه اینترنت، موبایل، تجارت الکترونیک، بازی، رایانش ابری و نرمافزار به عنوان سرویس (SaaS) است. منش سرآوا، سرمایهگذاری مشترک با سرمایهگذاران داخلی دیگر و افزایش هر چه بیشتر ذینفعان، سرمایهگذاری روی کارآفرین و کمک به ساخت برندهای ملی در عرصه اقتصاد دیجیتال است.
ماموریت سرآوا
ما کارآفرینان مستعد را با انتقال دانش و تجربیات تراز جهانی و پشتیبانی منحصربهفرد، در مسیر موفقیت توانمند میکنیم.
چشمانداز سرآوا
ما کارآفرینان را برای خلق ارزشی منحصربهفرد در راستای تحقق آرزوهایشان حمایت میکنیم.
داستان موفقیت
شرکت سرآوا در بهار سال ۱۳۹۱ توسط سید سعید رحمانی خضری با همراهی جمعی از سرمایهگذاران داخلی تاسیس شد. در این مقطع زمانی شرکتهای بینالمللی به علت وجود تحریمهای ظالمانه حاضر به سرمایهگذاری و انتقال تجربه به کارآفرینان و شرکتهای نوپای ایرانی نبودند. سعید رحمانی با سبقه طولانی کارآفرینی در حوزه فناوری و تکیه بر سالها تجربه بینالمللی در سفر کوتاهی که به ایران داشت متوجه پتانسیل عظیم کشور مادری و جوانان کارآفرین آن میشود. او در عینحال مهمترین حلقه مفقوده را در عدم خودباوری کارآفرینان ایرانی میبیند. از این رو رسالت زندگی خویش را در بازگشت به کشور مییابد تا بتواند ضمن انتقال تجربه شخصی و ایجاد انگیزه، به جذب سرمایه و کمک به رشد کارآفرینان آیندهدار بپردازد. این کار در راستای آرزوی او یعنی خلق «الگوهای موفق کارآفرینی بومی» برای جوانان ایران بود.
سرآوا امروز شاهد به بارنشستن ثمره فعالیتهای خود در شکوفایی حوزه اقتصاد دیجیتال ایران است. موفقیت چشمگیر نامهایی چون دیجیکالا، کافهبازار و علیبابا در کنار نام بنیانگذاران این شرکتها به عنوان الگوهای موفق کارآفرینی دیجیتال، تحقق بخشی از آرزوهایی است که سرآوا به خاطر آنها تشکیل شد. البته این آغاز راه است. با افتتاح کارخانه نوآوری آزادی - بزرگترین مرکز استقرار استارتاپها در خاورمیانه و شمال آفریقا - و مشارکت و همکاری تعداد زیادی از شرکتها و سرمایهگذاران ایرانی بستری برای شکوفایی کارآفرینان آیندهدار ایرانی ایجاد شده است. طرح کارخانه نوآوری فقط و فقط در راستای اجرایی ساختن تعهد به ادامه مسیر کارآفرینی است تا به موفق شدن چند استارتاپ مانند دیجیکالا، کافهبازار، دیوار، الوپیک، علیبابا و غیره بسنده نکنیم و با تقویت و دوام اقتصاد دیجیتال ایران به ساختن ایرانی مستقل و توانا یاری رسانیم.
سرمایه گذاری و فرق آن با معاملهگری چیست؟
سرمایه گذاری در بازار سرمایه و بورس چند سالیست که به شدت مورد توجه مردم قرار گرفته است. واژههای بورس، سرمایه گذاری، تریدر یا معاملهگر و تحلیل تکنیکال، فاندامنتال و… نیز بسیار جستجو شدهاند. این نشان از علاقه زیاد مردم به سرمایه گذاری و تریدری در این حوزه است. اما نکتهای که شاید مردم به آن خیلی توجه نمیکنند، این است که این واژههای سرمایهگذاری و تریدری باهم متفاوت هستند. در این مقاله قرار است راجع به تفاوتهای یک تریدر و یک سرمایهگذار صحبت کنیم.
تعریف سرمایه گذاری چیست؟ سرمایه گذار کیست؟ تریدر کیست؟ ویژگیهای هریک کدامند؟ چگونه بدانیم که کدامیک برای ما بهتر است؟ اگر میخواهید جواب همه این سوالها را بدانید و بتوانید برای آینده خود تصمیم بهتری بگیرید، تا آخر این مقاله را با دقت مطالعه کنید.
سرمایه چیست؟
در ابتدا برای اینکه بدانیم سرمایه چیست، باید بدانیم تعریف دارایی چیست و انواع آن کدامند؟
داراییهای ما در زندگی به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ داراییهای هزینهای و داراییهای سرمایهای. داراییهایی که هزینهای هستند، در طول مدت از ارزش آنها کاسته میشوند و به اصطلاح جز هزینههای زندگی ما محسوب میشوند. بهعنوان مثال خودرو و گوشی موبایل و پوشاک و… همه اینها جز داراییهای هزینهای ما هستند که بر اثر گذر زمان و استفاده ما مستهلک شده و از ارزششان کاسته منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ میشود.
اما در مقابل داراییهایی مثل زمین، آپارتمان، طلا و سهام و… داراییهای سرمایهای ما هستند. شما هرچه از زمینتان استفاده کنید از ارزش آن کاسته نمیشود. طلا را هرچه به گردن بیاویزید و دست بخورد، قیمتش مستهلک نمیشود. اما کافی است تا جعبه گوشی همراهتان را باز کنید تا ارزشش به نصف قیمت کاهش پیدا کند.
ملک یک دارایی سرمایهای محسوب میشود
آیا خودرو یک دارایی و نوعی سرمایه گذاری است؟
خودرو در همه جای جهان جز داراییهای هزینهای به حساب میآید، اما در ایران جز داراییهای سرمایهای محسوب میشوند که این یک اشتباه مرسوم در ایران است. این روزها مردم برای سرمایهگذاری، به خرید خودرو روی آوردهاند. کار به جایی رسیده که مردم صف میایستند تا خودرویی بخرند که حتی چیزی از آن نمیدانند. اما نکته مهم اینجاست که مردم فقط برای سود فروشش این کار را میکنند و شاید اصلا به خودرو نیازی نداشته باشند. حتی برای آنها مهم نیست که خودروی مورد نظر چه کیفیتی دارد و اصلا ایمن است یا خیر.
دقیقا حباب گل لاله نیز چنین مشخصاتی داشت. بعد از مدتی مردم جهان گل لاله را بهعنوان یک کالای سرمایهای حساب میکردند و تنها برای فروش به دیگران با قیمت بالاتر و سودش آن راخریداری میکردند. اما این باعث نشد که گل لاله همیشه بهعنوان یک کالای سرمایهای باقی بماند.
در واقع خودرو را باید یک کالای مصرفی بادوام نامید. کالایی که به سرعت یک بسته چیپس مصرف نمیشود، اما به مرور ارزش خود را از دست میدهد.
سوال: آیا اگر خودروی پراید با قیمت یک میلیون تومان و از دم قسط به وفور در ایران وجود داشت و خرید آن به راحتی خرید یک آب معدنی بود، باز هم مردم آن را برای سرمایه گذاری انتخاب میکردند؟
خوب به این موضوع فکر کنید. حتی در ایران نیز، خودرو نمیتواند برای همیشه یک کالای سرمایهای باقی بماند.
سرمایه گذاری چیست؟
سرمایه گذاری عبارت است از تبدیل وجوه مالی به یک یا چند دارایی سرمایهای و نگهداری آنها به منظور افزایش ثروت.
سرمایه، در لغت به معنای سرِ مایه، یا سرچشمه پول است. سرمایهگذار، منابع نقد و شبه نقد خود را به شکلی بهکار میبندد که برایش یک جریان نقدی ایجاد کند.
برای مثال وقتی یک دستگاه بازی میخریم، پول خرج میکنیم. اما وقتی یک دستگاه بازی را در شهربازی میگذاریم و از سود حاصل از آن بهره میبریم، داریم سرمایه گذاری میکنیم.
سرمایه گذار کیست؟
مشخصا سرمایه گذار نیز شخصی است که عمل سرمایه گذاری را انجام میدهد. این افراد معمولا با هدف توسعه سرمایه خود و بهرهمندی از منافع اقتصادی آن در آینده این کار را انجام میدهند. بنابر این سرمایه گذاری بیشتر در دیدگاه بلندمدت معنی پیدا میکند.
سرمایه گذاری، شبیه به کاشتن یک درخت است، به امید بهرهمندشدن از میوههای آن. کسی که یک درخت میکارد، میخواهد ده سال، بیست سال، یا برای تمام عمر از این درخت بهرهمند شود. هرچند شاید روزی درخت خود را بفروشد، اما دیدگاه اصلی او فروش درخت به قیمتی بالاتر نیست. درخت برای او واسطه تولید میوه است.
چنین فردی چندان به نوسان قیمت درخت توجه ندارد، برای او بازار میوه است که اهمیت دارد.
به تعبیر وارن بافت، سرمایه گذار موفق کسی نیست که هوش بسیار زیادی دارد. بلکه عامل اصلی موفقیت یک سرمایه گذار، صبر بالا است.
تریدر یا معاملهگر کیست؟
تریدر یا معاملهگر کسی است که اقدام به خرید و فروش داراییها در کوتاه مدت میکند. او این کار را با هدف کسب منفعت از نوسانات قیمتی انجام میدهد، پس میتوان گفت که ذات عمل معاملهگری در بلندمدت نیست.
برای این که به رابطه بین زمان در تریدری و سرمایهگذاری پی ببریم، باید به نکته زیر دقت کنیم:
بهعنوان مثال وقتی شما یک واحد آپارتمان میخرید، احساس برنده بودن میکنید. چون میدانید که ارزش آن در آینده بیشتر از قیمت پرداختی شما است و شما برای توسعه داراییهایتان در آینده و بهرهبرداری از منافع آن این اقدام را انجام دادهاید. اما این آینده دقیقا یعنی کی؟ فردا؟ هفته بعد؟ ماه بعد؟
کمی به این موضوع فکر کنید. آیا وقتی شما خانهای میخرید انتظار دارید که از فردا قیمت ملک شما رشد کند؟ اصلا هدف شما از این که که ملکی را میخرید چیست؟ آیا با این دید میخرید که هفته بعد آن را بفروشید؟
اکثر مردم برای خرید ملک دید بلند مدت دارند. بهعبارت دیگر شاید کمتر باشد که ملکی را برای فروش در هفته بعد خریداری کند. پس خرید ملک را میتوانیم در دسته سرمایهگذاریها قرار دهیم و درواقع کسانی که ملک میخرند، سرمایه گذاری میکنند.
دسته سوم
بنیامین گراهام از دسته سوم فعالان بازارسرمایه هم اسم میبرد. معاملهگرانی که سواد کافی برای سفتهبازی ندارند، با اصول سرمایه گذاری هم آشنا نیستند. آنها در عمل دارند سهم را به امید فروش در قیمت بالاتر میخرند و نوسانهای روزانه قیمت برایشان مهم است. اما ضعف دانش خود را در پس عنوان سرمایهگذار پنهان میکنند.
این افراد در عمل، معاملهگرانی با افق زمانی طولانیتر هستند، نه سرمایهگذار.
کافی است بازار برای مدتی رنج باشد، آنوقت میبینیم که سود تقسیمی و بازدهیهای آهسته و پیوسته برایشان اهمیتی ندارد و شاید به نوسانگیری بلندمدت در بازارهای دیگر مثل طلا و مسکن روی بیاورند.
البته این کار از نظر قانونی و اخلاقی ایرادی ندارد. اما خوب است که فرد خودش را بهتر بشناسد و بداند که دقیقا دارد چه کار میکند.
سرمایه گذاری کنیم یا معاملهگری؟
جالب است بدانید که قیمت ملک هم دارای نوسانهای زیادی است، منتهی ما آن را نمیبینیم. اگر قیمت ملک هر روز روی تابلوی بازار ثبت میشد، شاید خیلیها از ترس نوسانهای قیمتی، هیچوقت به سراغ آن نمیآمدند. پس درمییابیم که سرمایه گذار بودن و یا تریدر بودن به روحیات خودمان نیز بستگی دارد. واقعیت این است که ما باید ابتدا روحیات خودمان را بشناسیم تا ببینیم کدامیک برایمان بهتر است و از لحاظ شخصیتی کدام فعالیت با روحیات ما سازگارتر است.
سوال این است که سرمایهگذار باشیم یا یک معاملهگر؟ در ادامه به ویژگیهای خاص برای یک فرد سرمایه گذار و یا یک تریدر اشاره میکنیم.
تحمل صبرتان چقدر است؟
روزی یکی از دوستانم راجع به سهمی در بازار بورس آمریکا از من نظر خواست. او هدف از خریدش را بلندمدت اعلام کرد که من هم نظرش را تایید کردم و گفتم برای خرید گزینه خوبی است. بعد از یک هفته دوباره دوستم را دیدم و از او پرسیدم که آیا سهمی که گفته بودی را خریدی؟ او خیلی جدی گفت که فروختمش!
من با کمال تعجب از او پرسیدم که مگر نگفتی که برای بلندمدت خرید کردی؟
گفت: بله، من هم دو روز سهم را نگهداشتم و بعد فروختم.
اینجا بود که فهمیدم تعریف بلندمدت و کوتاهمدت برای آدمهای مختلف متفاوت است.
شما باید بدانید که آستانه صبرتان چقدر است. یکی مثل دوست من بلندمدت را تنها در دو روز میبیند و یکی هم مثل وارن بافت چهل سال سهامدار سهم کوکاکولا است. اگر صبرتان محدود است سرمایه گذاری تقریبا برای شما بیمعنی خواهد بود. زیرا سرمایهگذاریها عملا در بلندمدت (به معنای واقعی) سودآور هستند.
تا چه حدی ریسکپذیر هستید؟
در دنیای معاملهگری همواره ریسک کارتان بالا است. اگر در معاملاتتان تحمل ضرر را ندارید و یا استرس روی نتیجه کار شما تاثیر میگذارد، باید در استراتژی خود تجدید نظر کنید. میزان تحمل ضرر در افراد مختلف با شخصیتهای مختلف کاملا متفاوت است. همچنین میزان سرمایه نیز در این امر دخالت دارد.
یکی از روشهایی که میتوانید میزان تحمل ضرر را در خودتان اندازه بگیرید این است که وقتی یک معامله باز میکنید، تا چه حد ذهنتان را درگیر میکند؟ اگر معاملهای را وارد شدید که هنگام شب و در خوابتان هم درگیرش هستید، یعنی ذهن شما هنوز آمادگی تحمل آن حجم از معامله و ضررهای احتمالی را ندارد.
در این مرحله باید حجم معاملاتتان را کاهش دهید و آنقدر این عمل را تکرار کنید که دیگر ذهنتان درگیر مقدار ضرر در معامله نباشد. اگر مقدار حجم معاملات شما پس از کاهش به اندازهای بود که دیگر سودش برایتان ارزشی ندارد، یعنی معاملهگری با روحیات و شخصیت شما سازگار نیست.
پیشنهاد میکنم که سعی کنید بدون هیچ تعصبی تست فوق را روی خودتان انجام دهید.
پیروی از نظم و پایبند بودن به استراتژی
یکی از عوامل مهمی که هر معاملهگری باید به آن دقت داشته باشد، این است که در معاملات خود یک نظم خاص داشته باشد و سعی کند این نظم را در هر شرایطی حفظ کند. داشتن استراتژی به نظمدهی معاملات یک تریدر کمک زیادی میکند. ولی این که تا چه حد به قوانینی که خود وضع کردهاید پایبند میمانید، به شما مربوط است.
یک معاملهگر حرفهای به استراتژی خود ایمان دارد و حتی در ضرر نیز به آن پایبند است. اگر نمیتوانید روی یک قاعده خاص حرکت کنید و تصمیم خود را سریع عوض میکنید، منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ سرمایه گذاری برای شما گزینه راحتتری از معاملهگری است.
چرا یک جراح مغز و اعصاب فوق حرفهای، هیچ وقت عزیزان خود را جراحی نمیکند. آیا واقعا بلد نیست و نمیداند یا نمیتواند؟ او برای این که حساسیت کارش را میداند و برای این که احساساتش را در کارش دخالت ندهد این کار را انجام نمیدهد.
تا چه حد احساسی هستید؟
این نکته یکی منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ از مهمترین نکات در ویژگیهای فردی یک سرمایهگذاریا یک معاملهگر است. از خودتان بپرسید که با قرار گرفتن در شرایط بحرانی چقدر روی خود کنترل دارید؟ آیا زود عصبانی میشوید؟ آیا زودرنج هستید؟ عواطف روی تصمیمات زندگی شما چقدر تاثیرگذار هستند؟
جواب این سوالات را کسی بهتر از خود شما نمیداند. پس در جواب سوالات بالا خودتان را قانع نکنید و سعی کنید که با خودتان در این موارد صادق باشید. درواقع هرچقدر این احساسات در شما قویتر باشد، کار شما برای کنترل این احساسات در کارتان سختتر میشود.
به این نکته فکر کنید که چرا یک جراح مغز و اعصاب فوق حرفهای، هیچ وقت عزیزان خود را جراحی نمیکند. آیا واقعا بلد نیست و نمیداند یا نمیتواند؟ او برای این که حساسیت کارش را میداند و برای این که احساساتش را در کارش دخالت ندهد این کار را انجام نمیدهد.
کنترل احساسات در معاملهگری یکی از مهمترین عوامل برای کسب موفقیت در این راه است
یک معاملهگر حرفهای نیز هیچگاه در معاملات خود احساسات را دخالت نمیدهد و همواره سعی دارد از نگاه منطق به آن نگاه کند. بهعبارت دیگر معاملهگر موفق و حرفهای کسی است که سودها و زیانها هیچ تاثیری بر روحیه او ندارد، زیرا او میداند که ترید احساسی از روی ترس یا طمع، آغاز یک زیان بزرگ است.
اگر روی احساسات خود کنترل زیادی ندارید، بهتر است تایم فریمی که معاملاتتان را در آن انجام میدهید بالاتر ببرید. زیرا نوسانات در تایم فریمهای بالاتر کندتر انجام میشوند و همین موضوع باعث میشود که کمتر درگیر احساسات مقطعی در معاملاتتان شوید. اگر تایم فریمتان آنقدر بالا رفت که دیگر معاملاتتان به یک سرمایه گذاری تبدیل شد، پس روحیه کاری شما هم همان است.
نداشتن تعصب و غرور
یکی از ویژگیهای بارز و مهم در معاملهگران بازارهای مالی این است که مغرور هستند، اما متعصب نیستند. بین غرور و تعصب یک مرز باریک وجود دارد که اگر غرور به تعصب تبدیل شود میتواند زیانهای زیادی را برای یک معاملهگر بهدنبال داشته باشد. یک معاملهگر حرفهای به تحلیلها و استراتژی معاملاتی خودش ایمان دارد و همواره به استراتژی خود پایبند است؛ اما هرگز روی آنها تعصب ندارد و هیچ وقت روی نظر خودش پافشاری نمیکند. بلکه طبق استراتژی معاملاتی که دارد، مداوم خودش را با روند بازار منطبق میسازد.
هدفتان از ورود به بازارهای مالی چیست؟
اگر خواستید روزی وارد بازارهای مالی بشوید این سوال را حتما از خود بپرسید که چرا قصد دارید وارد بازارهای مالی بشوید؟ اگر جوابتان رسیدن به سود و پولدار شدن است، متاسفانه گزینه اشتباهی را انتخاب کردهاید. حتما این جمله را شنیدهاید که میگویند بیش از 90% از معاملهگران در بازارهای مالی زیانده هستند. علت این امر جواب همان سوال است. باید معاملهگری در بازاهای مالی را بهعنوان یک شغل ببینید. آیا کسی که کاسب و مغازهدار است فقط برای سودش این کار را کرده؟
جواب: خیر او مغازه داری را بهعنوان یک شغل انتخاب کرده و از این راه زندگی میکند. ممکن است گاهی سود کند و گاهی هم ضرر. دقت کنید که هیچ فروشندهای بخاطر ضرر در یک ماه مغازه خود را جمع نمیکند. مشکلات شغلی یک معاملهگر نیز زیاد هستند. یک معاملهگر واقعی نیز ضرر در معاملاتش را با جان و دل میپذیرد، اما از ایجاد زیان زیاد نیز جلوگیری میکند. او قبول دارد که ضرر نیز جزئی از معاملات او است و برای این کار همواره روی بهتر شدن استراتژی و روانشناسی خودش کار میکند.
معاملهگر واقعی طمع را در خودش کشته و اصلا به دنبال کسب سود بالا در کوتاه مدت نیست؛ بلکه بیشتر به دنبال ماندن است. به قول وارن بافت “اگه کسی کسب سود بالا در کوتاه مدت را با لحن مطمئن وعده داد، لبخند زنان از او دور شوید.
آیا باید هر روز معامله کرد؟
خیلی مرسوم است که میگویند معاملهگری منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ در بازارهای مالی، یک کرم درونی را در انسان ایجاد میکند. این کرم همواره او را به معاملات بیشتر تشویق میکند. یکی از مشکلاتی که معمولا مردم دارند این است که فکر میکنند هر روز باید معامله کنند. بهعبارت دیگر اگر یک روز در بازار بورس یا فارکس معامله نکنند، شب خواب به چشمانشان نمیآید.
این یک ذهنیت غلط برای معاملهگران منظور از دانش سرمایهگذاری چیست؟ حاضر در بازارهای مالی است. بعضی از اوقات برای من پیش میآید که در طول یک هفته نیز هیچ معاملهای نمیکنم، چون درک شرایط بازار در آن هفته برایم سخت است. مطمئن باشید این نکته باعث کوچک شدن و سرشکستگی شما نخواهد بود.
نتیجه گیری فرق بین معاملهگری و سرمایه گذاری چیست؟
در این مقاله سعی کردیم که فرق بین سرمایه گذاری و معاملهگر را شرح دهیم و ویژگیها و خصوصیات فردی یک معاملهگر و یک سرمایه گذار را باهم بررسی کنیم، تا بتوانیم استراتژی بهتری را برای ورود و کار کردن در حوزه بازاهای مالی بهکار ببریم. واقعیت این است که هرچه بیشتر روی روانشناسی خودتان کار کنید نتیجه بهتری در انتظار شما خواهد بود. یادتان باشد که خودتان بهترین قاضی در این مورد هستید، پس سعی کنید همواره با خودتان در این مورد صادق باشید. زیرا خودتان را هیچ وقت نمیتوانید گول بزنید.
اگر این مقاله برایتان مفید بوده لطفا آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و اگر سوالی در مورد موضوع این مقاله دارید ان را برایمان کامنت کنید. حتما شخصا به آنها پاسخ خواهم داد.
می توانید ویدیوهای بیشتری از تالار بورس را در شبکه اشتراک ویدیو آپارات و همچنین کانال یوتیوب تالار بورس دنبال کنید.
مالی شرکتی چیست؟
تصمیمات مالی آندسته از تصمیمات است که مستلزم استفاده از پول باشد.در دنیای کسب و کارها هر تصمیمی دارای پیامد های مالی است، پس می توان گفت تمام فعالیت های یک شرکت در حوزه مالی قرار می گیرد.بنابراین لازم است مدیریت مالی در شرکتها را به خوبی شناخت و بررسی کرد.
در این پست قصد داریم مدیریت مالی را در سازمان ها بررسی کنیم.اگر کمی با این علم آشنا شوید، متوجه خواهید شد که مالی شرکتی قلب هر کسب و کاری است.برای اینکه دریابیم مدیریت مالی در سازمان ها به چه شکل است لازم است ابتدا تعاریفی ارائه دهیم.با ما همراه باشید.
مدیریت مالی:
مدیریت مالی به معنای برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیت های مالی است.
شرکت، واحد تجاری(موسسه):
یک باور رایج اما نادرست در باره مالی شرکتی وجود دارد.تصور می شود که این علم فقط مورد استفاده شرکتهای سهامی عام است.در صورتی که هر کسب و کاری اعم از کوچک یا بزرگ، تولیدی یا خدماتی، خاص یا عام به این علم نیاز داشته و از آن استفاده میکنند.زیرا همه ی اینها واحد تجاری محسوب می شوند و مالی شرکتی برای همه موسسات کاربرد دارد.از نظر مالی شرکتی یک سوپر مارکت و شرکت بزرگی چون مایکروسافت هردو یک واحد تجاری(موسسه) می باشند.
از طرف دیگر اصول اساسی مدیریت مالی تقریبا برای همه ی کسب و کارها یکسان است و ربطی به اندازه، عملکرد و سایر پارامتر ها ندارد.به طور مثال همه ی کسب و کارها باید منابع خود را بطور بهینه سرمایه گذاری کنند، نوع و ترکیب مناسب سرمایه گذاری های خود را تعیین کنند و زمانیکه فرصتی برای سرمایه گذاری وجود نداشته باشد، بایستی وجوه مازاد را به مالکان برگردانند.
دارایی:
در علم حسابداری دارایی ها به دو دسته ثابت و جاری تقسیم می شوند.دارایی های ثابت دارایی هایی با عمر طولانی می باشند؛مانند زمین و ساختمان.دارایی های جاری دارایی هایی با عمر یک و کمتر از یک سال می باشند.
در مدیریت مالی شرکت ها بر مبنای اهداف مالی، طبقه بندی متفاوتی وجود دارد. ابتدا نگاهی به ترازنامه مالی شرکتی می اندازیم سپس اجزای ترازنامه را از منظر مالی شرح می دهیم.
دارایی های بالفعل:
دارایی هایی هستند که اکنون موجودند، سرمایه گذاری های موجود بر آنها شکل گرفته و مولد جریان نقد شرکت هستند.شامل
- دارایی های ثابت
- دارایی های جاری
دارایی های بالقوه:
دارایی هایی هستند که انتظار می رود واحد تجاری در آینده برآنها سرمایه گذاری کند. تا به دارایی بالفعل تبدیل گردند.یعنی ارزش مورد انتظاری هستند که از سرمایه گذاری های آتی بدست خواهد آمد.جالب است بدانید شرکت های با رشد بالا بخش عمده ای از ارزش خود را مدیون این نوع سرمایه گذاری ها هستند.
تامین مالی دارایی های بالقوه:
برای تامین مالی این دارایی ها دو راه وجود دارد
- تامین مالی به وسیله صاحبان سرمایه
- تامین مالی به وسیله بدهی یعنی استقراض از نهادهای مالی به پشتوانه صاحبان سرمایه(پشتوانه جهت پرداخت اصل و فرع مبلغ بدهی در سررسید مشخص)
مقدار ثابتی(اصل و فرع بدهی)که شرکت باید به کسی که از او استقراض کرده است پرداخت کند..بدهی سرسید مشخصی دارد، کاهنده مالیات است و مدیریت در آن یا نقشی ایفا نمی کند یا نقش کمی دارد.
حقوق مالکانه:
ادعای باقی مانده مالکان(صاحبان سهام)است.یعنی مقدار وجهی که پس از پرداخت بدهی باقی می ماند متعلق به مالکان است.سرسید نامحدود دارد، مالیات به آن تعلق می گیرد و مدیریت نقش پررنگی در آن دارد.
اکنون که تا حدودی با مفاهیم بنیادی آشنا شدید.بیایید تا با اصول مالی شرکتی آشنا شویم.
مالی شرکتی در کل بر سه اصل استوار است:
اصل سرمایه گذاری:
اصل سرمایه گذاری بیانگر این نکته است که در دارایی ها و پروژه هایی سرمایه گذاری کنید که بازده آنها بیشتر از حداقل نرخ بازده قابل قبول باشد.حداقل نرخ بازده قابل قبول همان مبلغ هزینه سرمایه گذاری است.یعنی برای آنکه پروژه ای سودآور باشد،بازده آن بایستی از هزینه سرمایه گذاری در آن بیشتر باشد.
اما چگونه باید هزینه سرمایه گذاری ای که هنوز انجام نشده است را محاسبه و با بازده آن مقایسه کرد؟
باید بگویم که این کار از طریق پیشبینی و برآورد انجام می شود.برآورد اصلا کار ساده ای نیست.معیارهایی برای این منظور وجود دارد، از جمله اینکه برای پروژه های ریسکی تر بایستی حداقل نرخ بازده قابل قبول بیشتر در نظر گرفته شود.همچنین این نرخ باید منعکس کننده ترکیب تامین مالی استفاده شده(بدهی و حقوق صاحبان سهام)باشد.بازده مورد انتظار پروژه نیز باید بر مبنای جریان های نقدی که ایجاد شده اند،تخمین زده شود.همچنین در برآورد حداقل نرخ بازده قابل قبول و نرخ بازده مورد انتظار باید آثار منفی و مثبت پروژه ها نیز در نظر گرفته شوند.
اصل تامین مالی:
هر واحد تجاری صرف نظر از اندازه و پیچیدگی های خاص خود، با استفاده از ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام تامین مالی می کند.اصل تامین مالی یعنی بهترین ترکیب بدهی و حقوق صاحبان سهام جهت تامین مالی به صورتی که ارزش سرمایه گذاری های انجام شده حداکثر گردد.
اصل تقسیم سود:
اصل تقسیم سود بیانگر این است که اگر مدیر، سرمایه گذاری ای پیدا نکند که در آن بازده مورد انتظار پروژه بیشتر از هزینه انجام پروژه باشد،در این صورت باید وجوه نقد را به سرمایه گذاران بازگرداند.در مورد شرکت های سهامی عام این وجوه به صورت سود تقسیمی یا بازخرید سهام شرکت،(به انتخاب و ترجیح سهامداران) به سهامداران بازگردانده می شود.
هدف مالی شرکتی:
هدف مالی شرکتی حداکثر کردن ارزش واحد تجاری است (حداکثر کردن ثروت سهامدار).بنابراین هر تصمیمی(سرمایه گذاری،تامین مالی،تقسیم سود) که باعث افزایش ارزش شرکت شود از نظر علم مالی شرکتی،خوب و هر تصمیمی که موجب کاهش ارزش شرکت شود از نظر این علم، تصمیم نادرستی است و نباید آنرا اجرایی کرد.
قضیه های بنیادین:
چند قضیه در مالی شرکت برقرار است که بنیادین است و آگاهی از آنها لازم است.
مالی شرکتی از ثبات درونی برخوردار است:این ثبات درونی از چند اصل زیربنایی برخواسته است:
- هر ریسکی پاداشی دارد
- جریان های نقدی مهمتر از سود حسابداری است
- بازار ها به سادگی فریب نمی خورند
- شرکت هر تصمیمی بگیرد بر ارزش آن تاثیر میگذارد
باید آنرا به عنوان یک کل و یکپارچه در نظر بگیریم:
این علم را نباید مجموعه ای از تصمیمات در نظر گرفت؛ زیرا این تصمیمات بر هم اثر گذارند و مانند یک مجموعه عمل می کنند.به ندرت پیش می آید که تصمیمات ذکر شده مستقل عمل کنند.مثلا اگر شرکتی سرمایه گذاری نامناسبی انجام دهد، ممکن است با مشکلات تقسیم سود (ناشی از کمبود وجه نقد) و مشکلات تامین مالی( ناشی از کاهش سود و ناتوانی در پرداخت بهره ) مواجه شود.
برای همه با اهمیت و حیاتی است:
هر تصمیمی که در یک شرکت گرفته می شود دارای جنبه مالی است.به طور مثال مدیران منابع انسانی و مدیران فناوری اطلاعات، هر روزه تصمیماتی بر پایه مالی شرکتی می گیرند. بنابراین، شناخت و درک آن می تواند به آن ها کمک کند تا درستتر تصمیم بگیرند.
مالی شرکتی علم جذابی است:
اغلب مردم تا اسمی از مالی شرکتی به میان می آید ارقام، صورت های مالی و تجزیه وتحلیل های خشک به ذهنشان می رسد. اگرچه تمرکز مالی شرکتی بر اعداد و ارقام می باشد، اما این علم با تفکر خلاقانه برای حل مشکلات مالی که شرکت ها با آن مواجهند، تلاش می کند و اهمیت ویژه ای دارد.به همین دلیل برای مدیران شرکت ها علم جذابی است.
بهترین راه یادگیری مالی شرکتی،استفاده از مدل ها و نظریات آن در رابطه با مسائل موجود در دنیای واقعی می باشد.
مالی شرکتی در دنیای واقعی:
همان طور که در مثال های زیر خواهید دید علم مدیریت مالی شرکت ها اگرچه رسما وجود نداشته، اما مدیران شرکت های بزرگ سال ها قبل از به رسمیت شناخته شدن این علم از آن بهره جسته اند، در عرصه رقابت پابرجا مانده اند و همچنان موفقند.
مالی شرکتی علمی است که همه مدیران، برای تمامی تصمیم های مالی شرکت خود بایستی به آن اتکا کنند؛تا بهترین سرمایه گذاری ها را انجام دهند و در صورتی که فرصتی برای سرمایه گذاری وجود ندارد، به دام اشتباه نیفتند و سهامداران خود را ناامید نکنند.
امور مالی و حسابداری شرکت خود را به فینتو بسپارید تا در وقت و هزینه خود صرفه جویی کنید.
شرکت خود را به بهترین شکل مدیریت کنید
هر مدیر خوب نیازمند ابزاری قدرتمند است تا بتواند مجموعه خود را به بهترین شکل مدیریت کند. مجموعه نرم افزار مالی و منابع انسانی فینتو ابزاری قدرتمند است که می تواند به مدیران در کنترل کارمندان و محاسبه حقوق و دستمزد آنها کمک کند.
شما همیشه یک مدیر لایق هستید و باید بهترین ها برای شما باشد. با استفاده از نرم افزار حسابداری آنلاین فینتو کار مدیریت خود را بسیار آسان تر کنید.
دیدگاه شما