روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید


برخی شرکت‌ها در بازار سرمایه داریم که هنگام تأسیس آن‌ها هزینه‌های دلاری شده است و با وجود استهلاک در این شرکت‌ها، باید برای ساخت این شرکت‌هاهزینه‌های دلاری شود که این نوع هزینه‌ها، ارزش جایگزینی شرکت‌ها نامیده می‌شوند

برای کسب بازدهی معقول ۲ ساله سرمایه‌گذاری کنید

افشار، کارشناس بازار سرمایه گفت: سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه با دید دو ساله می‌تواند بازدهی معقولی را نصیب سرمایه‌گذاران کند.

به گزارش بازار به روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید نقل از پایگاه خبری بازار سرمایه (سنا)، حمیدرضا افشار، کارشناس بازار سرمایه به بررسی تحولات مهمی که در بازار سرمایه رخ می‌دهد، پرداخت و گفت: رفتار توده‌ای که این روزها در بازار سرمایه مشاهده می‌کنیم از میراث دولت قبل است. سرمایه‌گذاران باید روی دید زمانی خود بیش از گذشته کار کنند و دانش و صبر را سرلوحه کارها و اقدامات خود در بازار سرمایه قرار دهند.

وی با اعلام اینکه روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید قیمت‌های فعلی در میان مدت و بلندمدت برای سرمایه‌گذاران جذاب خواهد شد، اظهار کرد: رفتارهای هیجانی سهامداران مساله‌ای است که به مروز زمان باید در بازار سرمایه کاهش یابد و سهامدار با خبرهای درست و تحلیل‌های بنیادی اقدام به سرمایه‌گذاری و خرید سهم کند.

به گفته این کارشناس بازار سرمایه؛ هیجانات زودگذر است و سرمایه‌گذاران بزرگ در نهایت به این نتیجه می‌رسند که براساس تحلیل درست وارد بازار شده و سهم مورد نظر خود را خرید کنند.

افشار تاکید کرد: با کاهش هیجانات، بازار کاراتر پیش خواهد رفت و اصلی‌ترین ضربه‌ای که طی دو سال گذشته بر بازار وارد شد، موجی از سرمایه‌گذارانی بود که چشم بسته و بدون تحلیل و تنها براساس هیجانی که شکل گرفته شده بود، وارد بازار شدند.

وی در پاسخ به این پرسش که شروع عرضه‌های اولیه در بازار سرمایه را اتفاق مثبت ارزیابی می‌کنید یا خیر، بیان کرد: عرضه‌های اولیه جذابیت خاصی برای سهامداران خرد دارد چرا که ضمن عمق بخشی به بازار رونق کوتاه مدتی را برای بازار به همراه دارد. بنابراین، حضور شرکت‌های کوچک در بازار سرمایه و عرضه‌های اولیه آنان برای سهامداران و پرتفوی آنان جذاب است و خروج نقدینگی را به همراه نخواهد داشت.

وی خاطرنشان کرد: در صورت احیای برجام، گروه بانکی‌ها و خودرو در کوتاه مدت و میان مدت جزو گروه‌های ارزنده خواهند بود اما به طور قطع، گروه پالایشی‌ها چه برجام و چه بدون برجام جزو گروه‌های با ارزنده بازار سرمایه هستند.

نحوه یافتن سهم های مستعد در بازار بورس با تحلیل فاندامنتال

یافتن سهم های مستعد رشد

هرکسی که وارد بازار بورس می‌شود، می‌خواهد تا از خرید و فروش‌ سهام در این بازار، سود بدست بیاورد و سرمایه خود را افزایش دهد. بنابراین هر سهامدار، سرمایه گذار یا تریدری که در بورس فعالیت می‌کند، به دنبال یافتن سهم های مستعد هستند تا بتوانند از آن سهم‌ها سود بگیرند. ممکن است این سودگیری به صورت دوره‌ای، کوتاه ‌مدت، میان‌ مدت، بلند ‌مدت یا حتی لحظه‌ای باشد؛ اما نکته مهم این است که اگر چشم‌انداز سرمایه گذار را نادیده بگیریم، می‌بینم که همه به دنبال یک هدف واحد هستند که همانا یافتن سهم های مستعد رشد و سود گرفتن از آن‌ها است. بنابراین در ادامه می‌خواهیم ببینیم که چگونه و با چه روش‌هایی می‌توانیم بفهمیم که سهام مستعد بازار، کدام‌ها هستند تا برای خرید به موقع آن‌ها دست به اقدام بزنیم و سپس سود حاصل از آن را به سرمایه خود بیفزاییم. اگر شما نیز به دنبال نحوه یافتن سهم های مستعد رشد در بازار بورس تهران هستید، با ما همراه باشید.

چه سهامی مستعد رشد هستند؟

در ساده‌ترین تعریف ممکن، سهام مستعد رشد به سهامی گفته می‌شود که در صورت خریداری آن‌ها بتوانیم سود بدست بیاوریم. حالا برای اینکه بدانیم در بین صدها نماد موجود در بورس، کدام‌یک مستعد رشد هستند، می‌توانیم روش‌های زیر را با این منظور به کار بگیریم:

تابلوخوانی یکی از رایج‌ترین و قدیمی‌ترین روش‌های تریدرهای بورس برای پی بردن به سهام ارزشمند بازار است که برای یافتن سهم های مستعد رشد نیز کاربرد دارد. برای مثال، با بررسی فاکتور قدرت خریدار و فروشنده سهام می‌توان سهام مناسب نوسان‌گیری را تشخیص داد. همچنین با استفاده از میزان ورود نقدینگی به صنایع یا گروه‌های فعال نیز می‌توان برای یافتن سهم های مستعد رشد در بورس اقدام کرد که این امور از طریق تابلوخوانی هم قابل انجام هستند.

فیلترنویسی یک روش حرفه‌ای و نسبتاً تخصصی است که به کمک آن می‌توانید با وارد کردن یک سری داده‌ها، آمار موردنظر خود در مورد سهام بورس را دریافت کنید. برای مثال، شما با نوشتن و اعمال یک فیلتر می‌توانید بفهمید که نقدینگی هوشمند در ماه‌های گذشته برای کدام سهام در بورس صورت گرفته یا کدام سهام رشد یا نزول قیمت قابل توجهی را در یک مدت زمان خاص تجربه کرده‌اند. شما پیگیر هر اطلاعاتی در مورد سهام بورس باشید، می‌توانید با نوشتن فیلتر مربوط به آن، سهام موردنظر خود را شناسایی نمایید. اما لازمه‌ی استفاده از روش فیلترنویسی، یادگیری تابلوخوانی و تحلیل تکنیکال است.

سهام مستعد رشد

گروه‌های مختلفی از سهام در بازار بورس تهران وجود دارند که از جمله آن‌ها می‌توان به گروه صنایع شیمیایی، صنایع فلزات اساسی، صنایع غذایی، صنایع دارویی، زراعت، خدمات و …. اشاره کرد. در بین تمام این گروه‌ها، یک سری از صنایع همیشه از قدرت بیشتری برخودار هستند و در اکثر مواقع می‌توان روی رشد اساسی آن‌ها در میان ‌مدت و بلند مدت حساب کرد که از جمله این صنایع می‌توان صنایع فولاد و فلزات اساسی را نام برد.

روش‌های فوق توسط برخی از سرمایه گذاران و تریدرها مورد استفاده قرار می‌گیرند تا بتوانند برای یافتن سهم های مستعد اقدام نمایند. روش‌های عمومی و تخصصی دیگری نیز برای یافتن این سهام وجود دارد که در ادامه به آن‌ها نیز خواهیم پرداخت.

جایگاه انواع تحلیل در یافتن سهم های مستعد رشد بورس چگونه است؟

نه تنها در بازار بورس،‌ بلکه در کلیه بازارهای مالی، دو نوع تحلیل کلی برای پیش بینی قیمت‌ دارایی‌های مالی وجود دارد که یکی «تحلیل تکنیکال» و دیگری «تحلیل فاندامنتال» است. تحلیل تکنیکال از روی نمودارهای قیمتی صورت می‌گیرد و کلاً اساس این نوع تحلیل به رصدکردن روند گذشته‌ی قیمت اختصاص دارد. در حقیقت، تحلیل‌گران تکنیکال صرفاً با بررسی نمودارها به پیش بینی آینده بازار می‌پردازند و از روی همان اقدام به خرید سهام یا فروش آن‌ها می‌کنند. این نوع تحلیل بیشتر برای تریدرهایی مناسب است که می‌خواهند به‌صورت لحظه‌ای و دوره‌ای از بازار سود بگیرند و توجه چندانی به ارزش و مستعد بودن سهام ندارند. این نوع تحلیل در تمام بازارهای مالی به یک صورت انجام می‌شود. یعنی کسی که شگردها و استراتژي‌های تحلیل تکنیکال را به‌صورت اصولی فرا گرفته باشد، می‌تواند به وسیله‌ی آن از هر بازار مالی سود بگیرد.

در برابر تحلیل تکنیکال، تحلیل فاندامنتال قرار دارد که در واقع همان تحلیل بنیادی و ریشه‌ای در بازارهای مالی است. این تحلیل به مراتب، سخت‌تر و پیچیده‌تر از تحلیل تکنیکال است و برای پی بردن به ارزش ذاتی هر دارایی مالی در بازارهای مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. تحلیل فاندامنتال، برعکس تحلیل تکنیکال، در تمام بازارها به یک شکل انجام نمی‌شود و برای تحلیل بنیادی هر بازار، باید شاخص‌ها و ویژگی‌های همان بازار را به‌صورت گسترده و ریشه‌ای مورد بررسی قرار داد. بنابراین، طبیعتاً برای یافتن سهم های مستعد رشد در بازار بورس، تحلیل فاندامنتال می‌تواند بسیار کاربردی‌تر و سودمندتر از تحلیل تکنیکال باشد!

تحلیل فاندامنتال سهام های مستعد رشد

چطور با استفاده از تحلیل فاندامنتال سهام های مستعد رشد را پیدا کنیم؟

حالا که فهمیدیم برای پی بردن به ارزش ذاتی سهام و همچنین برای یافتن سهم های مستعد رشد در بازار بورس، باید روی تحلیل فاندامنتال حساب کنیم، پس باید ببینیم که چطور با استفاده از این تحلیل سهام مستعد را شناسایی کنیم. بخشی از روش‌های تحلیل فاندامنتال برای شناسایی و یافتن سهم های مستعد رشد در بازار بورس به قرار زیر هستند:

معیار P/E نشان دهنده‌ی ارزش نسبی سهام در بازار است که باید همیشه مورد توجه تریدرها و سرمایه گذاران بورس قرار بگیرد. این معیار در مورد هر شرکت حاضر در بورس مقدار متفاوتی دارد و P/E هیچ شرکتی با شرکت دیگر برابر نیست. هرچقدر مقدار این نسبت بالاتر باشد، نسبت قیمت سهام نسبت به سود حاصل از آن نیز بالاتر خواهد بود. اگرچه مقدار P/E پایین می‌تواند نشان از فرصت خرید آن سهم باشد، اما همیشه نباید به اعداد و ارقام اعتماد کرد؛ چراکه ممکن است شرکت‌ها گزارش درستی از عملکرد خود را منتشر نکرده باشند. اما در هر صورت مقدار P/E مناسب می‌تواند یکی از نشانه‌های موردنیاز برای یافتن سهام های مستعد رشد در بازار بورس به حساب بیاید. بهرحال تریدرها باید با آگاهی به رصد کردن این مقادیر بپردازند و با تأمل بیشتری آن را بررسی کنند، چراکه این نسبت یکی از اولین فاکتورهای مهم برای یافتن سهم های مستعد رشد در بازار بورس است که در گروه تحلیل فاندامنتال قرار می‌گیرد.

کل سرمایه بازار یک سهم، نشان دهنده‌ی ارزش بازار آن سهم خواهد بود. همچنین سهام کل سهامداران یک سهم نیز، نشان دهنده‌ی ارزش دفتری آن سهم است. حالا هرچقدر نسبت این دو، دورتر باشد، سخت‌تر می‌توان به ارزش اصلی آن سهام پی برد. چراکه گاهی دارایی‌های مشهود و نامشهود مورد بحث قرار می‌گیرند و ممکن است مقدار دارایی‌های نامشهود مثل دارایی‌های معنوی یک شرکت، بالاتر از دارایی‌های مشهود آن مانند زمین، ‌پول نقد، تجهیزات و … باشد. اگر بتوانیم نسبت اصلی ارزش بازار به ارزش دفتری یک سهم را بیابیم و در این نسبت، مقدار ارزش بازار سهم، پایین‌تر از ارزش دفتری آن باشد، پس این یک فرصت خوب برای سرمایه‌ گذاری روی آن سهم به حساب می‌آید و نشان دهنده‌ی مستعد رشد بودن آن سهم است.

مقدار جریان آزاد نقدی هر شرکت، سازمان یا کسب‌وکار، زمانی بدست می‌‌آید که پس از تمامی مخارج تولید شده برای آن شرکت، سازمان یا کسب‌وکار بدست آمده باشد. بنابراین گاهاً وقتی سهام یک شرکت به دلیل درآمد گزارش شده‌ی پایین، با قیمت پایین‌تر عرضه می‌شود، می‌تواند یکی دیگر از نشانه‌های مستعد بودن سهام برای رشد باشد که این گزینه نیز باید با دقت و تأمل مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد تا بتوان از روی آن به نتیجه‌گیری نهایی پرداخت.

جریان آزاد نقدی سهم

طبیعتاً وقتی یک شرکت یا سازمان از وضعیت اقتصادی مطلوبی برخوردار باشد، در کوتاه‌مدت یا میان مدت می‌تواند سودهای تقسیمی و محفوظ شده‌ای را برای سهامداران خود به همراه داشته باشد. با بررسی سودهای تقسیمی یک شرکت می‌توان به ارزش آن شرکت پی برده و همچنین سهام آن را مستعد رشد یافت. بهرحال این فاکتور نیز یکی دیگر از شگردها و بررسی‌هایی است که در تحلیل فاندامنتال برای بررسی اوضاع و ارزش ذاتی یک شرکت انجام می‌شود و از روی آن می‌توان به نتایج خوبی در مورد آن سهام دست یافت.

در یک عبارت ساده می‌توانیم عنوان کنیم که: «هرچقدر یک سهم از قدرت نقد شوندگی بالاتری برخوردار باشد، ارزش آن سهم در بازار بالاتر است!» برخی از سهام همیشه از این قدرت نقدشوندگی بالا برخوردارند و برخی نیز به‌صورت دوره‌ای و مقطعی نقدشوندگی بالایی پیدا می‌کنند. از روی این مهم می‌توان به ارزش سهام دست یافته و روی سرمایه گذاری آن‌ها حساب کرد.

به غیر از موارد فوق، گزینه‌های بسیار زیاد دیگری برای تشخیص یافتن سهم های مستعد رشد در بازار بورس وجود دارد که بیان همگی آن‌ها روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید از محدوده‌ی این مقاله خارج است. اما در هر حال هیچ روش مطلقی وجود ندارد که بتوان با استفاده از آن دقیقاً تشخیص داد که کدام سهام در بورس بیشتر از همه مستعد رشد هستند. در واقع، در بازارهای مالی، همه چیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و هرگز این ابهام به صفر نمی‌رسد. این در حالی است که به کمک روش‌های تحلیلی می‌توان از روی روند و حرکات برنامه ریزی شده قیمت از روی مقدار عرضه و تقاضا به برخی از نتایج دست یافت که در نهایت به ما کمک می‌کنند که بتوانیم سهام مستعد رشد را با سرعت و دقت بیشتری بیابیم.

سایر نکات لازم برای یافتن سهم های مستعد رشد در بورس

اگرچه روش‌های بسیاری برای یافتن سهم های مستعد رشد در بورس وجود دارد، اما نکاتی نیز وجود دارد که سرمایه گذاران در صورت توجه به آن نکات می‌توانند راحت‌تر به سهام ارزشمند خود دست پیدا کنند و با آگاهی بیشتری به معامله بپردازند. برخی از این نکات به قرار زیر هستند:

  • هرچقدر یک تریدر از نظر روانشناختی به درک عمیق‌تری از خود رسیده باشد، راحت‌تر می‌تواند در بازارهای مالی به فعالیت پرداخته و سهام ارزشمند را بیابد و سود ببرد. این در حالی است که اگر سرمایه گذار یا تریدر به درک صحیحی از خویشتن نرسیده باشد و از نظر درونی با خود درگیر باشد، عدم صلح درونی وی بر رفتار حرفه‌ای او در بازار تأثیر مستقیم خواهد گذاشت.
  • برای پی بردن به سهام ارزشمند و مستعد در بازار بورس، بیشتر روی تحلیل‌های خود حساب کنید تا اخبار و سیگنال‌ها. چراکه اطلاعاتی که از طریق تحلیل‌های بنیادی به دست می‌آورید، اگرچه ممکن است زمان و انرژی از شما بگیرد،‌ اما دقیق‌تر از اخبار کذب، شایعات و سیگنال‌ها خواهد بود.
  • با تشخیص سهام بنیادی و ارزشمند، برای سرمایه گذاری بلند مدت اقدام نمایید و از تحلیل‌ تکنیکال نیز برای نوسان‌گیری استفاده کنید تا بتوانید همیشه از بازار سود بگیرید.
  • با وارد روند نزولی شدن سهام ارزشمند خود، نهراسید و سعی کنید به تحلیل خود اعتماد داشته باشید.
  • از سوگیری‌های رفتاری بپرهیزید و آماده شنیدن نظرهای مخالف نیز باشید تا بتوانید بهتر با سهام ارزشمند کنار بیایید و روی سرمایه گذاری آن‌ها حساب کنید (برخی‌ها بنا به دلایلی با برخی از سهام مشکل دارند و نمی‌توانند ارزشمند بودن آن‌ها را بپذیرند!)

با تکیه بر نکات فوق، روش‌های تشخیص سهام مستعد نامبرده و دیگر روش‌های موجود در کنار آگاهی و ارتقا دانش مالی خود خواهید توانست یکی از برندگان همیشگی بورس باشید که مقدار سود آن‌ها به مراتب بیشتر از زیان‌ها خواهد بود.

برای یادگیری “مقدمات بورس” مسیر زیر را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

بررسی تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی

تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی

سرمایه­‌گذاری در بازارهای سرمایه راه بسیار خوبی برای تولید ثروت و پس‌انداز برای دوران بازنشستگی است. به‌ویژه زمانی که جوان‌تر و در حال کسب درآمد هستید می‌توانید بخشی از درآمدتان را به سرمایه‌گذاری اختصاص دهید. اگر می‌خواهید در این بازارها سرمایه‌گذاری کنید مهم است که با روش­های تحلیل بازار آشنا شوید. تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی به شما کمک می­ کنند تا استراتژی خود را به تصمیمات واقعی خرید یا فروش تبدیل کنید. در این نوشتار قصد داریم تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی را برایتان شرح دهیم.

درک تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی

برای آن‌که بتوانیم تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی را به‌درستی درک کنیم، باید هر یک از آن‌ها را به‌خوبی بشناسیم. هر یک از این تحلیل‌ها بر اساس اطلاعات خاصی بنا می‌شوند. اما هدف اصلی و نهایی آن‌ها پیش‌بینی روند تغییر قیمت‌ها در سهام بورس، ارز دیجیتال یا دارایی‌هایی هم‌چون طلا و ارز است.

پس بیایید پیش از هر چیز نگاهی به تعاریف آن‌ها داشته باشیم.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال بر پایه‌ی بررسی ارزش ذاتی یک سهم یا دارایی استوار است. در واقع سهام هر شرکتی در هر بازه­ی زمانی دارای ارزشی ذاتی است. بازار دیر یا زود متوجه این ارزش ذاتی خواهد شد. اما یک تحلیل بنیادی به‌دنبال درک سریع‌تر این موضوع و خرید یا فروش سهم در زمان مناسب است.

تحلیل بنیادی دارایی‌ها را با تمرکز بر ارزش های بنیادی شرکت ها تحلیل می‌کند؛ به این معنی که با نگاه کردن به سود و زیان، بدهی‌ها و دیگر پارامترهای عملکردی شرکت‌ها ارزش کلی شرکت و ارزش هر سهم آن ارزیابی می‌شود.

تحلیل بنیادی اغلب با به‌کارگیری ارزش نسبی دارایی‌های مختلف به شما کمک می­کند به ارزش واقعی سهام شرکت‌ها پی ببرید. برای مثال اگر شرکتی 20 هزارتومان به ازای هر سهم سودآوری دارد، می­توان گفت ارزش سهام این شرکت به نسبت شرکت مشابهی که به ازای هر سهم آن 10 هزارتومان سودآوری دارد دو برابر است. اما باید بدانید که این مثال تنها برداشتی سطحی از نتایج است. درک دقیق‌تر ارزش یک سهم از طریق تحلیل بنیادی ممکن خواهد بود.

برای تحلیل فاندامنتال سرمایه‌گذاران ممکن است از داده ­های مختلفی از جمله درآمد شرکت، سودآوری و نرخ رشد سود سهام استفاده کنند. همچنین فرمول‌هایی از جمله مدل قیمت‌گذاری دارایی (CAPM)، جریان نقدی تنزیل شده (DCF)، ارزش نسبی دارایی و بسیاری از فرمول‌ها و مدل‌های دیگر برای کمک به سرمایه‌گذاران در پیش‌بینی رفتار بازار قابل استفاده هستند.

تحلیل تکنیکال چیست؟

اصلی‌ترین تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در این است که تحلیل تکنیکال بر خلاف تحلیل بنیادی تنها بر روند تغییرات قیمت دارایی‌ها تمرکز دارد. این تحلیل بر این ایده استوار است که تغییرات قیمت اغلب از الگوهای خاصی پیروی می­کنند. این الگوها با تحلیل نمودار قیمت و حجم معاملات قابل درک هستند.

برای نمونه اگر نمودار میانگین متحرک قیمت یک سهم در دوره‌ای 50 روزه، از نمودار میانگین متحرک قیمت آن در دوره‌ای طولانی‌تر، به عنوان مثال 200 روزه، پیشی بگیرد، تحلیل‌گران تکنیکال ممکن است این موقعیت را فرصتی برای خرید ببینند. به‌طور مشابه اگر میانگین متحرک 50 روزه به زیر میانگین متحرک 200 روزه سقوط کند، تحلیل‌گران تکنیکال آن را هشداری برای فروش تلقی خواهند کرد.

حجم معاملات نیز دیگر عنصر کلیدی در تحلیل تکنیکال است. برای مثال شکسته شدن روند میانگین حجم معاملات می‌تواند نشانگر افزایش یا کاهش سطح قیمت باشد.

لازم ‌به‌ ذکر است که تمرکز تحلیل تکنیکال تنها بر قیمت و حجم معاملات است. هنگام استفاده از این نوع تحلیل فرض بر آن است که تمامی فاکتورهای بنیادی از جمله سلامت مالی شرکت‌ها و صنایع، وضعیت اقتصادی و … پیش از این در قیمت دارایی‌ها لحاظ شده ­اند.

پس تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در چیست؟

تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال بسیار گسترده است. اما کدام‌یک از آن‌ها اهمیت بیشتری دارد؟ می‌توان گفت هرکدام از این تحلیل‌ها طرفداران خاص خود را دارند. اما سرمایه‌گذاران موفق هر دو را درک کرده و هنگام ارزیابی سرمایه‌گذاری‌هایشان از آنها استفاده می­کنند.

تحلیل بنیادی بر روندهای مالی بلندمدت شرکت‌ها و عملکرد آن‌ها در مقایسه با رقبایشان تمرکز دارد. اگر شرکتی پول زیادی در می­آورد، تحلیل بنیادی افزایش قیمت سهام آن را پیش‌بینی می­کند. اگر شرکت ضرر می­دهد تحلیل بنیادی خبر از سقوط ارزش سهام آن خواهد داد. البته جنبه‌های تکنیکی بسیار بیشتری در پشت پرده‌ی تحلیل بنیادی وجود دارند. اما هسته اصلی ماجرا رسیدن به قیمت هدف بر اساس داده‌ها و نتایج مالی شرکت‌هاست.

در مقابل تحلیل تکنیکال بر روندهای اخیر قیمت برای سودآوری کوتاه‌مدت‌تر نگاه می­کند. تحلیل‌گران تکنیکال اغلب چندان نگران سودآوری شرکت‌ها در 5 یا 10 سال آینده نیستند. آن‌ها برای رفتار سهام در روزها و هفته‌های آتی بیشترین اهمیت را قائلند.

کدام تحلیل برای شما بهتر است؟

برای پاسخ به این سوال که کدام‌یک برای شما بهتر است، ابتدا باید اهداف و روش سرمایه‌گذاری خود را مشخص کنید. گاهی ممکن است به‌طور همزمان از هر دو روش برای تصمیم‌گیری خرید استفاده کنید.

تحلیل بنیادی بهترین گزینه برای کسانی‌ست که می­خواهند بر عملکرد کمپانی‌ها تمرکز کنند. هم‌چنین افرادی که تمایل به سرمایه‌گذاری بلندمدت دارند. این تحلیل برای سرمایه‌گذاری دوران بازنشستگی و دیگر اهداف بلندمدت سرمایه‌گذاری ایده‌آل است. جایی که نتایج مالی بلندمدت کسب‌وکارها میزان موفقیت سرمایه‌گذاری را تعیین می‌کنند.

اما تحلیل تکنیکال بهترین گزینه برای سرمایه‌گذارانی‌ست که می‌خواهند از تغییرات قیمت دارایی‌ها استفاده کنند. این روش برای سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت و کسانی که ریسک‌پذیری بیشتری در قبال دارایی‌هایشان دارند بسیار کاربردی است.

تحلیل بنیادی

مروری بر شباهت‌ها و تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی

تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال محبوب‌ترین روش‌های تحلیل سهام و تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری هستند.

تحلیل بنیادی روشی بلندمدت است و بر عملکرد شرکت‌ها و گاهی رقبایشان متمرکز است. تحلیل تکنیکال روشی برای سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت است و بر روند حرکت قیمت‌ها در بازار تمرکز دارد.

هردو روش بسته به اهداف سرمایه‌گذاریتان می­توانند مثمرثمر واقع شوند. اما به‌طور جدی توصیه می‌کنیم که همیشه درک مناسبی از ابزارها و روش‌هایی که از آن‌ها استفاده می­کنید داشته باشید.

به‌یاد داشته باشید، بازارهای سرمایه می‌توانند غیرقابل‌پیش‌بینی باشند و تحلیل‌های بنیادی و تکنیکال تنها دو ابزار برای هدایت سرمایه گذاری‌هایمان هستند.

نکات سرمایه‌گذاری

حال که تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی را می‌دانید، بهتر است نکات زیر را نیز به‌ خاطر بسپارید.

تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی

تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی؛ تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو مکتب فکری اصلی در تحلیل بازارهای مالی هستند. سرمایه گذاران و معامله گران از هردو برای تحقیق و پیش بینی قیمت سهام آتی استفاده میکنن.

مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه گذاری هردو طرفداران و مخالفانی دارن. تحلیل بنیادی به تجزیه و تحلیل جنبه های مالی یک کسب و کار مانند صورت های مالی و نسبت های مالی و سایر عوامل اقتصاد و عوامل موثر بر کسب و کار برای تجزیه و تحلیل ارزش بازار منصفانه سهم/ اوراق بهادار آن اشاره داره.

در مقابل، تحلیل تکنیکال به تحلیل قیمت منصفانه سهام/ اوراق بهادار با بررسی و تحلیل روند ها و تغییرات گذشته قیمت سهام و مطالعه اطلاعات تاریخی کسب و کار اشاره داره. در ادامه با من همراه باشین تا به جزییات این دو تحلیل تکنیکال و بنیادی، تفاوت این دو تحلیل نگاهی بندازیم.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی (FA) روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط هستش .

تحلیلگران بنیادی هر چیزی را که بتواند بر ارزش اوراق بهادار تاثیر بذاره، از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصاد خرد مانند اثربخشی مدیریت شرکت، مطالعه میکنن.

هدف نهایی رسیدن به عددی هست که سرمایه گذار می تونه با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کنه تا ببینه آیا اوراق بهادار کمتر یا بیشتر ازحدش ارزش گذاری شده. اگر میخواهید مسیر بنیادی رو انتخاب حتما تحلیل های زیر رو انجام بدین:

1. تجزیه و تحلیل صنعت

2. تجزه و تحلیل شرکت

3. تحلیل اقتصادی

انواع مختلف تحلیل بنیادی

دو نوع اصلی تحلیل بنیادی وجود داره:

مطالعه ای که شامل ارزش برند، تصمیمات مدیریتی، عملکرد مالی شرکت در یک دوره معین و سایر عوامل مشابه هست. برای مثال رفتار مصرف کننده، تقاضا و شناخت شرکت در بازارهای گسترده تر و هدفش کشف پاسخ به سوالاتی مانند چگونگی درک آن و تصمیمات مدیریتی که باعث سروصدا در بازار میشه.

کمی:

تحلیلی که صرفا مبتنی بر اعداد هستش و صورت های مالی شرکت را در نظر می گیره و قیمت سهام را از مشاهدات به دست میاره که شامل تجزیه و تحلیل اعداد، نسبت ها و ارزش ها برای درک قیمت سهام و سلامت مالی کلی شرکت هست.

اگرچه رویکردها متفاوت هست، اما برای تجزیه و تحلیل جامع قیمت سهام یه شرکت به همان اندازه مهمن. همچنین دو فرآیند تحلیل بنیادی وجود داره :

رویکرد از بالا به پایین:

دراین رویکرد، کارشناسان از عوامل کلان اقتصادی به ارزیابی اقتصاد میپردازن و اول صنعت سپس،آنها به شرایط بازار و در نهایت به ارزیابی پیشرفت، مدیریت و سایر عوامل اقتصادی خرد شرکت میرسن.

رویکرد از پایین به بالا:

این رویکرد برعکس دوره از بالا به پایین هست. این کار با مطالعه شرکت، کشف رکورد و عملکرد آن شروع می شود و سپس به آرامی به سمت عوامل کلان اقتصادی مانند شرایط صنعت و اقتصاد یک کشور حرکت میکند.

درکل تجزیه و تحلیل از بالا به پایین دید وسیع تری از اقتصاد داره، از کل بازار شروع میشه و در ادامه به یه بخش، صنعت و دراخر به یه شرکت خاص محدود میشه. برعکس، تجزیه و تحلیل از پایین به بالا با یه سهم خاص شروع میشه و برای در نظر گرفتن همه عواملی که بر قیمت آن تاثیر میذاره، گسترده میشه. بیشتر تحلیل های بنیادی برای ارزیابی قیمت سهام استفاده میشه، اما می توانیم از آن در طیف وسیعی از طبقات دارایی مانند اوراق قرضه و فارکس استفاده کنیم.

مزایای تحلیل بنیادی

در ادامه مقاله تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی به مزایا و معایب تحلیل بنیادی اشاره می کنیم.

تجزیه و تحلیل بنیادی شما رو قادر میسازه نبض شرکت رو بخونین. شما میتونین پویای های مالی درون شرکت رو درک کنید و تعیین کنید که آیا در وضعیت خوبی هست یا مشکلاتی وجود داره. شناسایی سهام خوب بزرگترین مزیت تحلیل بنیادی هست که به ما در یادگیری پیچیدگی های مختلف بازار سهام کمک میکنه و در نتیجه به سرمایه گذار کمک میکنه تا سهام کالایی را که مدل تجاری و آینده خوبی داره شناسایی کنه و در عین حال از سهام بد دوری کنه.

مزیت دیگر تحلیل های بنیادی پایه محکم برای سرمایه گذاری هستش. بازارهای سهام مانند یه تونل هستن و اگر دانشی درمورد تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال نداشته باشیم، ممکنه در اون تونل گم بشیم و تحلیل بنیادی مانند مشعلیه که به ما کمک میکنه تا از تونل بورس عبور کنیم.

به عبارتی دیگر زمانی که ما از نظر انتخاب ناامید هستیم وسهام زیادی برای خرید داریم،تحلیل بنیادی میتونه کمک بزرگی در شناسایی بهترین سهام ازبین بسیاری از سهام خوب باشه.

معایب تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی خالی از اشکال نیست. تحلیل بنیادی خسته کننده و وقت گیر، اشکالات برون یابی، تاخیر زمانی، نیاز به سرمایه گذاری بلند مدت، سیگنالهای تجاری قابل اعتماد نداره. نقطه ضعف تحلیل بنیادی اینه که میتونه شما رو به یه سهام خوب اما در زمان نامناسب برسونه. و ممکنه لازم باشه سهام خودتون رو برای مدت طولانی نگه دارید.

تحلیل بنیادی در فارکس چیست؟

فارکس یا ارز خارجی را می توان به عنوان شبکه ای از خریداران و فروشندگان توضیح بدیم که ارز را با قیمت توافقی بین یکدیگر انتقال میده. این وسیله ای هست که افراد، شرکت ها و بانک های مرکزی یک ارز را به ارز دیگر تبدیل میکنه. درحالی که بسیاری از مبادلات ارزی برای اهداف عملی انجام میشه، اکثرا تبدیل ارز با هدف کسب سود انجام میشه.

مقدار ارز تبدیل شده در هر روز میتونه حرکت قیمت برخی از ارزها رو به شدت نوسان کنه. همینبی ثباتی میتونه فارکس رو برای معامله گران جذاب بکنه در کل شانس بیشتری برای سود بالا داره و درعین حال ریسک رو نیز افزایش میده.برخلاف سهام یا کالا، معاملات فارکس در بورس ها انجام نمیشه، بلکه مستقیما بین دو طرف در بازار خارج از بورس انجام میشه. بازار فارکس توسط یک شبکه جهانی از بانک ها اداره میشه.

کسانی که در بازار ارز فارکس معامله می کنن به همان دو شکل اصلی تحلیلی که در بازار سهام استفاده میشه، تکیه میکننف تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، کاربردهای تحلیل تکنیکال در فارکس تقریبا یکسان هست. فرض بر اینه که قیمت تمام اخبار را منعکس میکنه و نمودارها موضوع تجزیه و تحلیل هستن.

معاملات فارکس اغلب تحت تاثیر عرضه و تقاضا هست. با توجه به اینکه تحلیل بنیادی در مورد مقادیر و عوامل موثر بر تقاضا و عرضه ارز تحقیق میکنه، معامله گران میتونن از استفاده از تحلیل بنیادی مزیتی کسب کنن.

این تجزیه و تحلیل عمیق از بازارهای فارکس همچنین میتونه در مقایسه با معامله گرانی که فقط به تحلیل بنیادی پایبندن رونق بیشتری به معامله گران بده. علاوه بر این، به لطف این تجزیه و تحلیل عوامل عرضه و تقاضا، معامله گران با تکیه بر تحلیل بنیادی میتونن معاملات سودآوری را که استراتژ های فنی از دست میدن رو تشخیص بده.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال رویکرد متفاوتی داره، این رشته به اصول گذشته واخبار روز نگاه میکنه و در عوض بر قیمت های تاریخی و الگوهای معاملاتی برای پیش بینی روندهای آینده تمرکز میکنه. ایده اینه که تمام اطلاعات مربوط به بازار از قبل در قیمت اوراق بهادار منعکس شده.

تئوری پشت اعتبار تحلیل تکنیکال مفهومش اینه که اقدامات جمعی، خرید و فروش، همه شرکت کنندگان در بازار به طور دقیق منعکس کننده تمام اطلاعات مربوط به اوراق بهادار معامله شده، بنابراین، به طور مداوم ارزش بازار منصفانه را به اوراق بهادار اختصاص میده.

در کل تحلیل تکینیکال برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی با تجزیه و تحلیل روندهای آماری جمع آوری شده از فعالیت های معاملاتی، مانند حرکت قیمت در بازارهای مالی با استفاده از نمودار های تاریخی قیمت وآمار بازارهستش.

براین اساس اگر یه معامله گر بتونه الگوهای قبلی بازار رو شناسایی بکنه، میتونه پیش بینی نسبتا دقیقی از مسیرهای قیمتی آتی داشته باشه. در مقابل، تحلیل بنیادی، که تلاش میکنه ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کنه، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم تمرکز داره. برای یه معامله گرمعمولی انجام تحلیل بنیادی سخته و تقریبا غیر ممکنه، برای همین میتونیم از تحلیل تکنیکال برای پیش بینی قیمت بازار هر سهم استفاده کنیم.

شاخص های تحلیل تکنیکال

در سراسر صنعت، صدها الگو و سیگنال وجود داره که توسط محققان برای حمایت از معاملات تحلیل تکنیکال توسعه داده شده. تحلیلگران فنی همچنین انواع متعددی از سیستم های معاملاتی رو توسعه دادن تا به آنها در پیش بینی و معامله بر اساس حرکات قیمت کمک کنه.

برخی از شاخص ها عمدتا بر شناسایی روند فعلی بازار از جمله مناطق حمایتی و مقاومتی متمرکز هستن، درحالی که برخی دیگر بر روی تعیین قدرت یه روند و احتمال ادامه آن متمرکز هستن. به طور کلی، تحلیلگران تکنیکال به انواع گسترده شاخص های زیر نگاه میکنن:

2) الگوهای نمودار

3) شاخص های حجم و حرکت

5) میانگین های متحرک

6) سطوح حمایت و مقاومت

مزایای تحلیل تکنیکال

توانایی شناسایی سیگنالهای مربوط به روند قیمت در بازار جز کلیدی هر استراتژی معاملاتی هست. همه معامله گران باید روشی را برای مکان یابی بهترین نقاط ورود و خروج در یه بازار کار کنن و استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال یه روش بسیار محبوب برای انجام این کار هست. تحلیل تکنیکال براساس داده های عینی هست. میتونیم روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید به نمودار سهام نگاه کنیم و به وضوح ببینیم که در حال حاضر چه اتفاقی میفته. میتونیم ببینیم که قیمت به کدام سمت حرکت میکنه. میتونیم میزان محبوبیت سهام را بر ایای ویژگی های حجمی آن ببینیم. اگر بخواهیم بطور خلاصه بگیم در واقع برای معامله گران کوتاه مدت و روزانه آسونه و ورودی کمتری نیاز داره.

معایب تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال یه رویکرد علمی معتبر نیست زیرا اکثر روش ها قیمت ها رو بر اساس داده های مربوط به قیمت مطالعه میکنن. برا همین ضروریه که یه معامله گر به طور مداوم سیستم های معاملاتی خودش رو بررسی کنه تا توانایی کاریش رو بررسی کنه.

اساس تحلیل تکنیکال ممکن هست یادگیری آسون باشه اما پیاده سازی و تسلط به آن دشوار هستش. اکثر معامله گران تمایل دارن بین رویکردهای مختلف در نوسان باشن برا همین نمیتونن تجزیه و تحلیل خود را به روشی ثابت دنبال بکنن و این در نهایت منجر به زیان بیشتر از سود میشه.

به عبارتی دیگر تحلیل تکنیکال به شرکت پشت سهام اهمیتی نمیده، شاید بخواهیم بدونیم که شرکت در چه صنعتی هست، اما جدای از اون، شرکت اصلی واقعا نگران کننده نیست.

ممکن هست شرکت بدهی بیشتری نسبت به توان خودش داشته باشه و حتی ممکنه سودی هم نداشته باشه، چه کس میدونه؟ تحلیل تکنیکال به چنین موضوعاتی مربوط نمیشه. واینکه همیشه عنصری از بازار وجود خواهد داشت که قابل پیش بینی نیست.

هیچ تضمین قطعی وجود نداره که هرشکلی از تحلیل تکینیال یا تحلیل بنیادی صد در صد دقیق باشه. اگرچه الگوهای قیمت تاریخی به ما بینشی از مسیر احتمالی قیمت یه دارایی رو میده، اما این نویدی برای موفقیت نیست.

تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای اندازه گیری ارزش ذاتی یه سهام هست. تحلیلگران بنیادی همه چیز رو از شرایط کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت ها مطالعه میکنن.

درآمدها، هزینه ها، دارایی ها و بدهی ها همگی از ویژگی های مهم برای تحلیل گران بنیادی هستن. تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی تفاوت داره زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودی هستن. فرض اصلی اینه که تمام عوامل بنیادی شناخته شده در قیمت لحاظ میشن.

تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی

بنابراین نیازی به توجه دقیق به اونها نیست. تحلیلگران تکنیکال سعی نمیکنن ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازه گیری بکنن، بلکه از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روند هایی استفاده میکنن که نشان میده سهام در آینده چه میکنه. تحلیل بنیادی تحت تاثیر اخبار خارجی قرار نمیگیره، درحالی که تحلیل تکنیکال تحت تاثیراخبار خارجی قرار میگیره.

تحلیل بنیادی بر عوامل کیفی و کمی تمرکز داره، در حالی که تحلیل تکنیکال روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید بر قیمت و حجم، نمودارها، میانگین متحرک و غیره تمرکز داره. تحلیل بنیادی برای سرمایه گذاری های بلند مدت استفاده میشه، در حالی که تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری های کوتاه مدت استفاده میشه. اگرچه تحلیل بنیادی قدرتمندتر هست، اما تحلیل تکنیکال با توجه به این واقعیت که به راحتی در دسترس هست، برخلاف تحلیل بنیادی که به راحتی برای همه در دسترس نیست و برای به دست آوردن تمام اطلاعات لازم زمان و هزینه بیشتری را صرف کرد.

مقاله تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی فقط برای مقاصد اطلاعاتی ارائه شده و نباید به عنوان مشاوره حقوقی، تجاری، سرمایه گذاری و غیره به آن اعتماد بکنین. باید درمورد این مواردبا مشاوران خود مشورت بکنین.

اگرچه هردوی این تحلیل ها توسط بسیاری استفاده میشه، اما برای افراد مختلف متفاوت هست. هیچ کدام از اینها نمیتونه گزینه ی بهتری نسبت به دیگری باشه. تحلیل بنیادی بیشتر توسط سرمایه گذارانی استفاده میشه که منابع مالی خودشون رو برای مدت طولانی سرمایه گذاری میکنن، درحالی که تحلیل تکنیکال توسط معامله گرانی که از آن برای تصمیم گیری سریع برای سرمایه گذاری های کوتاه مدت خود استفاده میکنن استفاده میشه.

معامله گران باید از طیف وسیعی از شاخص ها و ابزار های تجزیه و تحلیل برای به دست آوردن بالاترین سطح اطمینان ممکن استفاده بکنن و یه استراتژی مدیریت روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید ریسک برای محافظت در برابر حرکات نامطلوب داشته باشن.

تحلیل بنیادی و تکنیکال واقعا مکمل هم هستن و هر کدوم بدون دیگری واقعا ناقص میشه! چون معاملات هم باید از لحاظ نموداری و حرکات قیمت بررسی بشه و هم از لحاظ اخبار و فاندامنتالی تا نتیجه خوب حاصل بشه

روش‌های مختلف تحلیل بنیادی در بازار سهام

کارشناس بازار سرمایه با توضیح دادن روش‌های مختلف تحلیل بنیادی در بازار سهام، در رابطه روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید با انواع سهام در بازار سرمایه و نحوه بستن پرتفوی توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش نبض بورس، سیدهادی میرعلمی، کارشناس بازار سرمایه در گفت‌وگوی تصویری با دبیر بورس بازار در رابطه با مراحل مقدماتی در تصمیم‌گیری بنیادی اظهار کرد: تحلیل بنیادی بر خلاف تحلیل تکنیکال که ساده‌تر است و اکثر فعالان بازار می‌توانند به سادگی آن را فرا بگیرند، تخصصی‌تر و پیچیده‌تر است و تا مقداری به پیش‌زمینه رشته‌های حسابداری، مدیریت مالی و اقتصاد مربوط است. به عنوان مثال، کسی که قصد یاد گرفتن تحلیل بنیادی را دارد، باید با صورت‌های مالی شرکت‌ها آشنا باشد و بداند که سود و زیان چیست.

برخی شرکت‌ها در بازار سرمایه داریم که هنگام تأسیس آن‌ها هزینه‌های دلاری شده است و با وجود استهلاک در این شرکت‌ها، باید برای ساخت این شرکت‌هاهزینه‌های دلاری شود که این نوع هزینه‌ها، ارزش جایگزینی شرکت‌ها نامیده می‌شوند

ارزش گذاری شرکت ها بسیار مهم است
وی در ادامه تصریح کرد: علاوه بر این، افراد برای یاد گرفتن تحلیل بنیادی باید مقداری با مدیریت مالی آشنا باشند تا بتوانند سودآوری شرکت‌ها را محاسبه کنند. به دلیل اینکه محاسبات بر پایه مفروضات زیادی انجام می‌شود، ممکن است پیچیدگی خاصی داشته باشد، ولی درک ارزش شرکت‌هاست که از اهمیت بالایی برخوردار است و ما باید بدانیم که ما چند روش برای ارزش‌گذاری شرکت‌ها داریم و هر شرکت به چه صورتی ارزش‌گذاری می‌شود.

این کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اینکه عموماً شرکت‌های بورسی بر حسب سودآوری ارزش‌گذاری می‌شوند، توضیح داد: این نوع ارزش‌گذاری یعنی باید به این بررسی پرداخت که شرکت‌ها برای چهار فصل آینده چه سودی را برآورد می‌کنند و قیمتی که در حال حاضر برای این شرکت پرداخت می‌شود، چه نسبتی از آن سود را به سرمایه‌گذار می‌دهد. به عنوان مثال، اگر برای هر سهم یک روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید شرکت هزار تومان پرداخت شود، اگر این شرکت برای هر سهم ۲۰۰ تومان سود بسازد، به معنی این است که P/E این سهم ۵ است.

بزرگترین رقیب بورس چیست؟
میرعلمی درباره معیارهای مقایسه‌ای در تحلیل بنیادی گفت: بزرگترین رقیب بازار سرمایه، بازار بدهی یا سپرده‌های بانکی است که در این بازار نرخ سپرده ۱۸ الی ۲۰ درصدی را دریافت می‌کنند. نرخ ۲۰ درصد به این معنی است که سپرده‌گذاران در یک سال یک‌پنجم اصل پول را به عنوان سود دریافت می‌کنند بنابراین اگر ما سهم‌هایی داشته باشیم که بیش از سود سپرده‌های بانکی به سرمایه‌گذاران سود بدهند، به این معنی است که این سهم‌ها در اوج ارزندگی هستند چون در سپرده‌های بانکی ارزش پول حفظ نمی‌شود، اما در سهم‌ها به واسطه دارایی شرکت‌ها ارزش پول حفظ می‌شود و هم‌اندازه سود بانکی به سرمایه‌گذاران سود می‌رساند.

وی در این باره افزود: وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، حرکت پول به سمت سپرده‌های بانکی ارزشی ندارد و سهم‌ها ارزندگی خاصی پیدا می‌کنند، اما این تنها روش محاسبه ارزندگی در بازار نیست. برخی از شرکت‌های بورسی سودی ندارند، ولی ارزش آن‌ها صفر هم نیست چون این شرکت‌ها دارایی‌هایی دارند که ارزش این شرکت‌های بر اساس آن دارایی محاسبه می‌شود و به این دارایی NAV یا ارزش خالص دارایی نامیده می‌شود که این شرکت‌ها در گروه‌های سرمایه‌گذاری دیده می‌شوند؛ گروه‌هایی که روی سهم‌های بنیادی سرمایه‌گذاری کنید دارایی خریداری کرده‌اند.

این کارشناس بازار سرمایه با تأکید بر اینکه سرمایه‌گذاران باید ارزش دارایی‌های شرکت‌ها را مورد توجه قرار دهند، تصریح کرد: سودآوری این شرکت‌ها مهم هستند، اما معیار اصلی سرمایه‌گذاران در شرکت‌های دارایی‌محور باید NAV باشد.

نگاه دلاری به شرکت ها درست است؟
میرعلمی در ادامه بیان کرد: ما برخی شرکت‌ها در بازار سرمایه داریم که هنگام تأسیس آن‌ها هزینه‌های دلاری شده است و با وجود استهلاک در این شرکت‌ها، باید برای ساخت این شرکت‌هاهزینه‌های دلاری شود که این نوع هزینه‌ها، ارزش جایگزینی شرکت‌ها نامیده می‌شوند.

وی تعریف ارزش جایگزینی را با مثالی توضیح داد: اگر بخواهیم نیروگاهی را از نو بسازیم، دوباره باید ۵۰ هزار میلیارد تومان که در حال حاضر، معادل حدود ۲ میلیارد دلار نیاز است و این نیاز به نوعی ارزش‌گذاری برای شرکت‌ها محسوب می‌شود، ولی نکته حائز اهمیت این است که سرمایه‌گذاران بدانند در چه مواقعی از کدام روش استفاده کنند.

این کارشناس بازار سرمایه افزود: ما در زمانی که در دوران رکود به سر می‌بریم و رقیب اصلی بازار سرمایه، بانک است؛ وزن بیشتری به P/E سهم‌ها داده می‌شود، اما زمانی که بازار به سمتی حرکت کرده که رقیب‌های اصلی آن بازارهای موازی دارایی محور مانند مسکن، خودرو و . هستند، می‌توانیم به ارزش دارایی و ارزش جایگزینی شرکت‌ها اهمیت دهیم.

با خریداری سهم‌های بزرگ هم ریسک بزرگی انجام نمی‌دهیم، چراکه با خریداری این سهم‌ها سود به دست می‌آوریم، با رشد نرخ دلار شرکت سودآوری بیشتری خواهد داشت و بالای تورم رشد خواهند کرد

ریسک و ضریب بتا در سرمایه گذاری چه تاثیری دارد؟
میرعلمی درباره اثر ریسک، ضریب بتا و بازده مورد انتظار در تحلیل بنیادی مطرح کرد: ما باید سهم‌هایی را مورد بررسی و توجه قرار دهیم که همزمان با رشد شاخص کل، آن‌ها هم به اندازه شاخص و یا بیشتر از آن رشد داشته باشند. از آنجا که شاخص کل کلیت بازار را به ما نشان می‌دهد، ما باید به سمت شرکت‌هایی برویم که سود بیشتری را به ما بدهند و در این میان، شرکت‌هایی در بازار سرمایه وجود دارند که بتا منفی هستند که در حال حاضر خیلی کاهش یافته‌اند یعنی با شاخص کل بازار واگرایی داشتند، اما حالا، کلیت بازار با شاخص کل همسو است و کلیت بتای بازار مثبت است.

وی عنوان کرد: شرکت‌هایی که دارای دارایی هستند و سود آنچنانی ندارند، ریسک‌های بالایی هم دارند چراکه اگر رقیب بازار سرمایه، بازار بدهی یا سپرده بانکی شود، این شرکت‌ها چون سودی ندارند که در انتهای سال به سهامداران خود عرضه کنند، می‌توانند افت قیمت‌های بزرگی را تجربه کنند، اما شرکتی که به عنوان مثال دارای P/E با رقم ۴ است، ریسک خاصی ندارد زیرا ریسک آن شرکت بر هم خوردن مفروضات آینده ما می‌شود یعنی ریسک این سهم در جهت به هم خوردن فرضیه‌ها در جهت تغییر قیمت دلار، قیمت‌های جهانی و نرخ بهره است که تمام محاسبات به هم خواهد خورد و P/E مورد نظر رقم نخواهد خورد.

این کارشناس بازار سرمایه اضافه کرد: رسم معمول بازار بر این بود که سرمایه‌گذاران در این بازار سهم‌هایی با P/E رقم ۴ را خریداری می‌کردند و بعد از رسیدن آن به ۷ یا ۸ می‌فروختند که این حالت، یک حالت برای بازار رکودی است. سرمایه‌گذاران باید بدانند که اگر سهمی را با ریوارد ۶ یا ۷ می‌خرند و حالت بازار رکودی است، نباید انتظار بازدهی زیادی از این سهم‌ها داشت، اما سهم‌هایی که دارای P/E با رقم ۴ است، می‌توانند تا سطحی منطقی رشد کنند که به این میزان رشد ریوارد منطقی سهام گفته می‌شود.

چگونه صنایع برتر را تشخیص دهیم؟
میرعلمی در رابطه با نحوه تشخیص صنعت برتر در تحلیل بنیادی تصریح کرد: اگر به صورت بلندمدت به تک‌سهم‌ها توجه کنیم، سهم‌هایی که P/E پایین، دارایی و طرح‌های توسعه‌ای دارند نسبت به دیگر سهم‌ها برتر هستند. ممکن است در کلیت یک صنعت همه شرکت‌ها را برتر دانست، اما ممکن است در هر صنعتی، چند شرکت جود داشته باشد که سود خوبی به سهامدارانشان می‌دهند و یا دارایی‌هایی دارند که همراه با رشد نرخ دلار، این دارایی‌ها هم رشد می‌کنند یعنی تورم کشور روی آن‌ها تأثیر خاص می‌گذارد و همچنین، طرح‌های توسعه‌ای در سودآوری شرکت‌ها بسیار مهم است.

وی افزود: وقتی با رشد دلار بازدهی سهمی را می‌گیریم، یک بازدهی مناسب برای شرکت به دست می‌آید، اما اگر از نظر مقداری نیز شرکت رشد خاصی داشته باشد، یک اهرم بزرگی روی شرکت به وجود می‌آید و بستگی دارد که ابعاد طرح‌های توسعه نسبت به مارکت چقدر بزرگ باشد که در این میان، شرکت‌هایی که دارای بازار کوچکی هستند، با داشتن طرح‌های توسعه‌ای با ابعاد بزرگی به اندازه مارکت خود می‌توانند تحول بزرگی در آینده ایجاد کنند بنابراین باید صنایع و یا تک‌سهم‌هایی را پیدا کرد که هم اهرم دلاری، هم دارایی و هم طرح‌های توسعه دارند.

نگاه ارزشی و رشدی به شرکت ها
این کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اینکه شرکت‌های بورسی به دو گروه ارزشی و رشدی تقسیم می‌شوند، گفت: سرمایه‌گذارانی که بر رشد زیاد سهم اعتقاد دارند نباید روی سهم‌های بزرگ سرمایه‌گذاری کرد کار اشتباهی انجام نمی‌دهند، اما این رویکرد ریسک‌های خاص خود را هم دارد و مشخص نیست که انتظارات ما برآورده شود و طرح‌های توسعه و رشد مقدار فروش و مقدار سودآوری شرکت‌ها بر این مبناست. اگر ما شرکتی را با مارکت کپ ۴ همتی در نظر بگیریم و انتظار داشته باشیم که سودآوری آن شرکت تا ۱۰ همت باشد، می‌تواند رشد ۴ برابری برای ما داشته باشد، اما سهم‌های بزرگی مانند «فملی» یا «فولاد» با مارکت کپ ۳۵۰ همت، نمی‌توانند تا ۲ هزار همت سودآوری داشته باشند.

میرعلمی ادامه داد: سهم‌های بزرگ برای رشد به پول‌های بزرگتری هم نیاز دارند، اما اگر بتوانیم سهم‌های کوچکی پیدا کنیم که طرح‌های توسعه‌ای داشته باشند، می‌توانند در آینده رشدهای شارپ‌تری را تجربه کنند چون ابعاد کوچک‌تر است و آن سهم‌ها می‌توانند بازار را رشد دهند، می‌توان گفت سهم‌های کوچک رشدهای بهتری خواهند داشت که نمونه آن را هم در سال‌های گذشته دیده‌ایم. به عنوان مثال، فراکاوی‌ها در چند سال اخیر چندین هزار برابر رشد کرده‌اند، اما سهم‌های بزرگ نتوانستند چنین سودی را کسب کنند.

وی در نتیجه‌گیری این بحث بیان داشت: رویکرد خریداری نکردن سهم‌های بزرگ در بازار روش اشتباهی نیست اما باید ریسک‌های مربوط به این روش را هم در نظر داشت، اما با خریداری سهم‌های بزرگ هم ریسک بزرگی انجام نمی‌دهیم، چراکه با خریداری این سهم‌ها سود به دست می‌آوریم، با رشد نرخ دلار شرکت سودآوری بیشتری خواهد داشت و بالای تورم رشد خواهند کرد، اما نمی‌توان انتظار رشدهای بزرگ مانند رشد سهم‌های کوچک داشت بنابراین باید بین دو نوع شرکت از لحاظ ریسک‌گریزی و رشدی تمایز ایجاد کرد.

پرتفوی شلوغ یا خلوت؟
این کارشناس بازار سرمایه درباره روش بسته شدن پرتفوی سهامداران تشریح کرد: زیاد بودن تعداد سهم‌ها در پرتفو ریسک ما را کمتر می‌کند، اما تعداد آن‌ها به این بستگی دارد که آیا ما این توانایی را داریم که روی همه سهم‌ها تسلط داشته باشیم و یا آیا این توانایی را داریم که روی گزارش‌های مالی چند شرکت تسلط داشته باشیم و یا سهم‌ها را هر روز بررسی کنیم بنابراین، بررسی تعداد زیادی سهم در پرتفو کار دشواری است.

میرعلمی در پایان خاطرنشان کرد: در دوران رکود، برخی از سهم‌هایی که افت قیمت دارند، رشد سهم‌هایی که رشد دارند، خنثی خواهند کرد و نمی‌توان بازدهی بالایی را از یک پرتفوی شلوغ گرفت و من ترجیح می‌دهم در دوران رکود پرتفو خلوت‌تر باشد و سهامداران باید به دنبال این باشند تا نهایت ۷ تا ۸ سهم را در پرتفوی خود داشته باشند، اما این روش شخص به شخص متفاوت است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.