برچسب: ضریب بتا
تاکنون صاحبنظران سنجه های مختلفی برای اندازه گیری ریسک معرفی کرده اند که هر یک به جنبه ای از مقوله عدم اطمینان اشاره دارد و بعضا مکمل یکدیگرند. معیارهای اندازه گیری ریسک اول بار با مطالعه شاخص های پراکندگی آماری تعیین شد و پس از آن سنجه های جدیدتری مانند دیرش، ضریب بتا و ارزش در معرض خطر توسعه یافت.
تلاش ها برای طراحی ابزار اندازه گیری ریسک از نیمه اول قرن بیستم آغاز شد. مکالی[1] در سال 1983، دیرش[2] را به عنوان سنجه ریسک معرفی کرد که ابزاری ساده و در عین حال کارآمد برای سنجش ریسک اوراق بهادار با درآمد ثابت است. ادامه بررسی های مکالی به شناسایی رابطه غیرخطی ارزش اوراق بهادار با درآمد ثابت و نرخ بهره بازار منتهی شد و معیار تحدب[3] به عنوان شاخصی مکمل برای محاسبه ریسک این اوراق معرفی گردید. در سال 1952، مارکویتز[4] با ارایه مدلی کمی جهت انتخاب سبد داراییها، برای اولین بار مقوله ریسک را در کنار بازده مدنظر قرار داد. وی انحراف معیار را به عنوان سنجه ریسک در نظر گرفت. شاگرد او ویلیام شارپ[5]، شاخص بتا را برای اندازه گیری تغییرات نسبی ارزش هر سهم در قبال تغییرات نسبی ارزش بازار با معرفی خط مشخصات[6] ارایه کرد. وی با طراحی مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، مدیریت علمی سبد دارایی را پایه گذاری نمود.
بعد از دهه 1970 و افزایش روزافزون ریسک در جنبه های درباره انحراف شاخص Stochastic مختلف تصمیمات مالی، توجه مدیران بیش از پیش به اندازه گیری و مدیریت ریسک جلب شد. در این دوران، کنترل ریسک به عنوان عاملی برای ایجاد ارزش بیشتر مورد توجه قرار گرفت و نرخهای بازدهی تعدیل شده بر اساس ریسک[7]، ملاک ارزیابی قرار گرفت.
برخی نظریه های قدیمی که به علت زمانبر بودن و پیچیدگی های محاسباتی کنار گذاشته شده بود، همزمان با پیدایش ابررایانه ها مجددا مطرح شد. ریسک نامطلوب[8] از جمله این نظریه ها بود که قبلا توسط پیشگامان علم مالی مطرح شده بود و در سال 1996 جانی دوباره یافت و تحقیقات مفصلی در آن مورد انجام گرفت که چالشهای آن هنوز ادامه دارد.
در سال 1993، موسسه جی. پی. مورگان[9] مدل ارزش در معرض خطر را معرفی کرد. این معیار که تمامی انواع ریسک را در یک عدد خلاصه میکرد، برای استفاده کنندگان بسیار جذاب به نظر آمد و هر روز به کاربردهای آن افزوده شد. به دنبال آن، روشهای محاسباتی پیچیده ای همانند فرآیندهای تصادفی[10] و شبیه سازی برای افزایش دقت مدلهای این سنجه توسعه یافت.
با توجه به تاریخچه تحقیقات و تلاشهای به عمل آمده در جهت اندازه گیری ریسک و پیشرفتهایی که در هر دوره به وقوع پیوسته است، می توان دسته بندی زیر را از سنجه های ریسک ارایه داد که بر نحوه اندازه گیری ریسک استوار است:
سنجه های نوسان[11]: این سنجه ها، پراکندگی یک متغیر را در اطراف میانگین و یا پارامتر تصادفی دیگر اندازه گیری میکند. واریانس و انحراف معیار دو نمونه از این سنجه ها هستند.
سنجه های حساسیت[12]: موضوع اندازه گیری این سنجه ها تغییرات متغیر وابسته بر اثر تغییرات متغیر مستقل است. دیرش و ضریب بتا دو نمونه از این سنجه هاست.
سنجه های ریسک نامطلوب[13]: این سنجه ها برعکس سنجه های نوسان، تنها بر بخش مخرب ریسک تمرکز دارند و نوسانات زیر سطح میانگین و یا متغیر هدف را محاسبه می کنند. نیم واریانس، نیم بتا و ارزش درباره انحراف شاخص Stochastic در معرض خطر از این نوع سنجه ها هستند.
سنجه های ریسک نامطلوب، به دو زیرگروه تقسیم شده است. این زیرگروهها شامل نیم سنجه های ریسک و سنجه های ریسک مبتنی بر صدک است. ارزش در معرض خطر از دسته سنجه های ریسک مبتنی بر صدک است.
[5] . William Sharpe
[6] . Characteristic Line
[7] . Risk- adjusted Returns
[8] . Downside Risk
[10] . Stochastic Processes
[11] . Volatility Measures
[12] . Sensitivity Measures
[13] . Downside Risk Measures
برگرفته از: وبلاگ آقای ناصر صنوبر
مفهوم ضریب بتا چیست؟
یکی از مهمترین مفاهیم در تصمیمگیری سرمایهگذاری ریسک و بازده ضریب بتا میباشد. هر سهم یا پرتفوی از سهام اگر در فاصله خاص از زمان خریداری، نگهداری و فروخته شود بازده خاصی نیز نصیب دارنده مینماید. این بازدهی شامل تغییر قیمت و منابع حاصل از مالکیت است. همیشه در تصمیمگیریهای مالی درباره انحراف شاخص Stochastic وجود معیار اندازهگیری ریسک مفید است. در نخستین سالهای ۱۹۰۰ تحلیلگران برای ارزیابی یا تعیین ریسک اوراق بهادار به ترازنامه توجه میکردند، یعنی هر چه قدر میزان وام یا بدهیهای یک شرکت بیشتر باشد ریسک سهام شرکت را بیشتر تخمین میزنند. در سال ۱۹۶۲ پژوهشگران میزان ریسک را برحسب حاشیه ایمنی تعریف و محاسبه میکردند. این حاشیه ایمنی بر اساس صورتهای مالی به درباره انحراف شاخص Stochastic دست نمیآمد، بلکه بر اساس تفاوت قیمت بازار و ارزش واقعی اوراق بهادار تعیین میشد. امروزه اکثر پژوهشگران ریسک سرمایهگذاری را با انحراف معیار نرخ بازده مرتبط میدانند، یعنی هر چه قدر بازده سرمایهگذاری بیشتر تغییر کند سرمایهگذاری مزبور ریسک بیشتری خواهد داشت. پیش از ادامه مطلب اشاره کوتاهی بر انواع ریسک خواهیم داشت. منابع ریسک که باعث تغییر و پراکندگی در بازده میشود به دودسته کلی تقسیم میکنند:
ریسک غیرسیستماتیک (قابلاجتناب)
به قسمتی از ریسک مجموعه سهم گفته میشود که میتوان آن را از طریق تنوعبخشی (افزایش تنوع سهام مجموعه) کاهش داد. این ریسک آن بخش از کل ریسک مجموعه سهام را که مختص به یک شرکت یا صنعت خاص است، نشان میدهد. برخی از عوامل ایجادکننده این ریسک شامل کالاها و خدمات تولیدی شرکت یا صنعت، نوع مدیریت، اقدامات رقبا و ساختار هزینههای شرکت است. بنابراین این نوع ریسک قابلکنترل است.
ریسک سیستماتیک (غیر قابلاجتناب)
بخشی از ریسک است که نمیتوان آن را از طریق تنوعبخشی کاهش داد. ازجمله این عوامل میتوان تحولات سیاسی و اقتصادی، چرخههای تجاری، تورم و بیکاری را نام برد. بنابراین، این نوع ریسک غیر قابلکنترل است. وقتی یک سرمایهگذار میخواهد درباره خرید یک نوع سهم یا اوراق قرضه تصمیم بگیرد میتواند از انحراف معیار بازده سالهای گذشته به عنوان معیار ریسک استفاده کند. معیار مناسب برای ریسک یک دارایی منفرد، سنجش حرکت همزمان آن با پرتقوی بازار است. این حرکت با کوواریانس دارایی منفرد بیان میشود و قابل استناد به نوسان پذیری پرتفوی کل بازار است. علاوه بر این هر دارایی منفرد، واریانسی دارد که به پرتفوی بازار غیر مرتبط است (واریانس غیر سیستماتیک) که به جنبههای منحصر به فرد دارایی برمیگردد. واریانس غیرسیستماتیک معمولاً کماهمیت در نظر گرفته میشود زیرا با تشکیل یک پرتفوی بزرگ و متنوع قابلحذف است. بنابراین صرف ریسک برای یک دارایی منفرد تابعی از ریسک سیستماتیک دارایی با پرتقوى کل بازار داراییهای ریسکدار است، به معیار ریسک سیستماتیک بتا (β) میگویند. ضریب بتا (Beta coefficient) به طور مقدماتی توسط شارپ به عنوان انحراف دوره در تابع رگرسیون خطی ساده جایی که نرخ بازده در شاخص بازار متغیر مستقل بوده و نرخ بازده اوراق بهادار متغیر وابسته است، تعریف میشود. زمانی که انتظار رشد شاخص سهام بازار وجود داشته باشد سرمایهگذاران سهامهایی با بتای بالاتر را انتخاب میکنند و در شرایط کاهش شاخص بازار به انتخاب سهمهایی با بتای پایینتر دست میزنند.
درواقع بتا معیار اندازهگیری ریسک سیستماتیک یک اوراق بهادار است که به عنوان قسمتی از ریسک کلی نمیتوان آن را از طریق ایجاد تنوع کاهش داد یا از بین برد. بتا معیار نسبی ریسک یک سهم با توجه به پرتفوی بازار تمامی سهامها است. برای محاسبه (β) از شاخص قیمت بورس سهام استفاده میکنند. ضریب بتا برای یک سهم بخصوص، به این صورت تعیین خواهد شد که ریسک سیستماتیک آن سهم را با ریسک سیستماتیک متعلق به شاخص بورس سهام مقایسه میکنند. به طور کلی میزان همسویی بازده یک سهم نسبت به بازار کل (شاخص کل) را با ضریب بتا میسنجند. بتای مثبت نشانه همسویی با بازار، بتای منفی نشانه واگرایی با بازار و بتای صفر نشانه عملکرد خنثی (عدم تاثیرپذیری) سهم نسبت به بازار (شاخص) است. در ضریب بتا عدد یک را به عنوان مبنا قرار میدهیم. به عنوان مثال اگر بگوییم ضریب بتای سهمی نسبت به شاخص عدد ۱٫۵میباشد یعنی اینکه هر مقداری که شاخص رشد یا نزول داشته باشد سهم موردنظر ما ۵۰ درصد بیشتر رشد یا نزول میکند. مثلاً اگر شاخص ۱۰ درصد رشد نماید سهم موردنظر به میزان ۱۵ درصد رشد مینماید. یعنی ۵۰ درصد بیشتر. همچنین اگر بتای سهمی ۲ باشد یعنی به میزان دو برابری شاخص بازدهی دارد یا به عبارتی اگر شاخص ۲۰ درصد رشد نماید آن سهم ۴۰ درصد رشد میکند و برعکس. یعنی سهم دارای این ضریب بتا حالتی تهاجمی دارد. در مورد سهام تدافعی نیز ضریب بتا کوچکتر از یک و مثبت میباشد. مثلاً اگر ضریب بتای سهمی ۰٫۵ باشد یعنی اینکه اگر شاخص ۱۰ درصد رشد یا نزول داشته باشد آنگاه سهم موردنظر ما به میزان ۵ درصد رشد یا نزول خواهد داشت یا به اصطلاح کم ریسک و کند حرکت میکند. در حالت خنثی نیز یعنی بتای آن سهم برابر صفر باشد یعنی اصلاً روند شاخص هیچ دخالتی درروند آن سهم ندارد. چه شاخص مثبت باشد چه منفی، آن سهم رفتار منحصر به فرد خود را دارد. اگر بتای سهمی منفی باشد یعنی دقیقاً رفتاری عکس با رفتار کلی شاخص و بازار دارد. درنتیجه دامنه نوسانات ضریب بتا میتواند +∞ تا -∞ تغییر نماید که علامت + به معنای تغییرات مستقیم و علامت – نیز به معنای نوسانات معکوس خواهد بود.
بازده بدون ریسک (Rf)
حداقل بازدهی است که سرمایهگذار بدون قبول هیچگونه ریسکی میتواند کسب نماید، حال با توجه به اینکه خرید سهم برای سرمایهگذار دارای ریسک است لذا نرخ بازده مورد انتظار از سهم (Ri) به خاطر ریسک موردنظر، نسبت به نرخ بازده بدون ریسک افزایش مییابد که به تفاوت آن دو صرف ریسک دارایی میگویند. با توجه به این توضیحات به تفاوت بازده مورد انتظار بازار (Rm) و نرخ بازده بدون ریسک (Rf)، صرف ریسک بازار گفته میشود. لذا میتوان در تعریف بتا رابطه زیر را استخراج نمود:
فرمول ضریب بتا از نگاه آمار
کوواریانس بیانگر نحوه ارتباط دودسته داده باهم میباشد، به طوری که در صورتی که دادهها دارای رابطه معکوس با یکدیگر باشند، مقدار کوواریانس آنها منفی بوده، اگر دادهها از هم مستقل باشند مقدار آن صفر و اگر دارای ارتباط مستقیم باشند، کوواریانس مثبت خواهند داشت. بتای سهم به صورت کوواریانس بین بازدهی سهام و بازدهی بازار تقسیمبر واریانس بازدهی بازار محاسبه میگردد که به شرح فرمول زیر است:
همواره بتای کل بازار برابر ۱ میباشد چراکه کوواریانس کل بازار با خودش تقسیمبر واریانس بازار برابر ۱ خواهد بود و در سایر اجزای بازار بزرگ و یا کوچک شدن این ضریب نشان از نوسان پذیری مثبت و یا حتی معکوس سهم موردنظر با بازار خواهد بود. به تعبیری هرچه ضریب بتای یک سهم بزرگتر باشد، حکایت از ریسک بیشتر در قیاس با بازار و بالطبع انتظار بازده بیشتر از آن میباشد.
نتیجه
درنتیجه با توجه به مفهوم اصلی ضریب بتا و انواع ریسک اشارهشده در متن، میتوان گفت، ضریب بتا بیان میکند که اگر بازده پرتفوی بازار یک درصد تغییر کند، بازده سهم به چه میزان تغییر خواهد کرد. با این توضیح رابطه بتا به صورت زیر خواهد بود:
اگر بیشتر از یک باشد، ریسک سیستماتیک سهم بیشتر از ریسک سیستماتیک بازار خواهد بود. بنابراین تغییرات بازدهی سهم بیشتر از تغییرات بازده بازار و درنتیجه بازده مورد انتظار از سهم بیشتر از بازده مورد انتظار از بازار خواهد بود. این نوع سهام، به سهام “تهاجمی” شهرت داشته و در زمان رونق بازار جهت سرمایهگذاری مناسباند، چراکه در زمان رونق رشد بیشتری از شاخص بازار را ثبت میکنند. اگر β برابر یک باشد، ریسک سیستماتیک سهم با ریسک سیستماتیک بازار برابر خواهد بود. بنابراین تغییرات بازدهی سهم با تغییرات بازدهی بازار برابر و درنتیجه بازده مورد انتظار از سهم برابر بازه مورد انتظار از بازار خواهد بود و اگر β کمتر از یک باشد، ریسک سیستماتیک سهم از ریسک سیستماتیک بازار کمتر خواهد بود. بنابراین تغییرات بازدهی سهم کمتر از تغییرات بازدهی بازار و درنتیجه بازده مورد انتظار از سهم کمتر از بازده مورد انتظار از بازار خواهد بود. این نوع سهام، به سهام “تدافعی” شهرت داشته و در زمان رکود بازار جهت سرمایهگذاری مناسب میباشند. چون در صورت کاهش شاخص بازار، این سهم کندتر از شاخص بازار کاهش پیدا میکند و سرمایهگذار متحمل زیان کمتری میگردد. در انتها باید توجه داشت که ضریب بتا به هیچوجه به تنهایی دلیل ارزندگی یا عدم ارزندگی یک سهم نیست، بلکه تنها ابزاری جهت شناخت بهتر روند حرکتی سهم در مقایسه با شاخص بورس میباشد
CCI چیست | آموزش ویدیویی 📹 معامله گری و کار با اندیکاتور CCI
CCI چیست ،CCIمخفف عبارت Commodity Channel Indexاست.اندیکاتورCCIنخستین بار توسط دونالد لمبرت در سال 1980 به بازار سهام معرفی شد.نحوه ی کار این ابزار درباره انحراف شاخص Stochastic به این صورت است که قیمت فعلی را با میانگین قیمت گذشته مقایسه میکند. بازه ی این اندیکاتور بین سطح +100تا _100 است.
کاربردهای اندیکاتورهای CCI
•تشخیص روندهای حرکتی
•سیگنال خرید و فروش (نقاط بحرانی و خط صفر)
•واگرایی های صعودی و نزولی
روش محاسبه اندیکاتور CCI
قیمت دارایی ( PRICE )
میانگین متحرک دارایی (MA)
ابزار CCIجزو کدام دسته از اندیکاتورها قرار دارد؟
CCIدر دسته اسیلاتورها قرار دارد،اسیلاتورها اندیکاتورهای نوسانگر هستند .اسیلاتورها ما را از میزان هیجان خرید و فروش حاضر در معاملات اگاه میکنند.نکته ی قابل توجه این است که ما تنها اجازه داریم که از اسیلاتورها ،واگرایی بگیریم.
اجزای تشکیل دهنده اندیکاتور CCI
این اندیکاتور از سه باند تشکیل شده است.باند پایینی از سطح -100به پایین را شامل میشود که منطقه ی اشباع فروش است،این منطقه حالتی است که فروشنده های ان سهم زیاد شده و نشان دهنده فروش هیجانی و تشکیل کف بازار است.باند بالایی از سطح 100+به بالا است و نشان دهنده منطقه اشباع خرید است و حالتی را نشان میدهد که خریداران سهم زیاد شده و تقاضا برای ان سهم بالاگرفته است و نشان دهنده خرید هیجانی و تشکیل سقف بازار است.میانه دو عدد _100و +100باند معاملاتی نام دارد.
آموزش ویدیویی اندیکاتور CCI
1.تشخیص روندهای حرکتی:
یکی از کاربردهای این اندیکاتور تشخیص روندهای حرکتی است. وقتی شاخص اندیکاتور وارد باند پایینی یعنی سطح کمتر از 100_میشود،نشان دهنده روند نزولی است.زمانی که شاخص اندیکاتور وارد باندبالایی یعنی سطح بالاتر از +100میشود ،نشان دهنده روند صعودی است.زمانی که شاخص اندیکاتور از منطقه ی _100وارد منطقه ی+100میشود،سیگنال خرید،و زمانی که از منطقه ی +100 وارد منطقه ی _100 میشود سیگنال فروش میدهد.وقتی که شاخص اندیکاتور وارد منطقه ی _100 یا منطقه ی اشباع فروش میشود،تعدادی معامله گر باهوش و تازه نفس وجود دارند که ارز را در این قیمت میخرند و روند قیمت بعد از ان صعودی میشود و همینطور زمانی که شاخص اندیکاتور وارد منطقه ی +100 یا اشباع درباره انحراف شاخص Stochastic خرید میشود،معامله گران باهوش در این مرحله ارز خود را میفروشند تا دوباره فرصت مناسبی برای خرید پیدا کنند.
2.سیگنال های خرید و فروش:
حالت اول:وقتی که شاخص اندیکاتور از منطقه _100به منطقه ی معاملاتی یعنی منطقه ای بین _100تا+100میرسد، از قبل گفتیم که این نشان دهنده سیگنال خرید است ولی بهتر است در خرید عجله نکنیم و صرفا در این مرحله درباره خرید فکرکنیم.وقتی که اندیکاتور موفق شد از منطقه ی باند معاملاتی به سمت باند بالایی یعنی+100برود،ما خرید را قطعی میکنیم.
حالت دوم:وقتی که شاخص اندیکاتور از منطقه +100 به منطقه ی معاملاتی یعنی منطقه ای بین _100و+100میرود،از قبل گفتیم که این نشان دهنده سیگنال فروش است اما در فروش عجله نمیکنیم تا تاییدیه های لازم را بگیریم و بعد از سهم خارج میشویم،زمانی که اندیکاتور منطقه معاملاتی را قطع کند و وارد باند پایینی شود فروش خود را قطعی میکنیم.
حالت سوم :زمانی اتفاق می افتد که شاخص اندیکاتور مدام در باند معاملاتی نوسان میکند.در این حالت کاری انجام نمیدهیم و منتطر میمانیم تا اندیکاتور CCI وضعیت واضح تری را به نمایش بگذارد.
3.واگرایی در اندیکاتورCCI
یکی از روش هایی که که توسط ان میتون از اندیکاتور CCIسرنخ هایی برای ورود به معاملات استفاده کرد استفاده از واگرایی ها است.این روش به ما کمک میکند تا معاملات خود را بهینه تر کنیم.از این نکته میتوان در محدوده های اشباع خرید یا فروش استفاده کرد.اگر در منطقه ی اشباع خرید هستیم باید به دنبال واگرایی های منفی و اگر در منطقه ی اشباع فروش هستیم به دنبال واگرایی های مثبت باشیم و به عنوان تاییدیه های خرید و فروش از انها استفاده کنیم.
شکل بالا نمودار BTC\USDTرا در تایم فریم روزانه نشان میدهد.همانطور که در شکل میینید در ناحیه ای که مشخص شده است ،نمودارقیمت سقفی پایین تراز سقف قبلی زده است ولی شاخص اندیکاتور سقفی بالاتر از سقف قبلی زده است.این واگرایی از نوع،واگرایی منفی است و پس از ان قیمت روند نزولی را تجربه کرده است.اگر اطلاعات کافی راجع به واگرایی ها ندارید به شما توصیه میکنیم حتما مطلب اموزشی راجع به واگرایی هارا به صورت کامل بخوانید.
خط روند در اندیکاتورCCI
از نکته های بسیار مهم این اندیکاتور،این است که میتوان برای ان خط روند کشید و از ان برای اشکارسازی معاملات استفاده کرد،کافیست برروی کف ها یا سقف های CCIخط روند بکشیم.اگر خط روند کف شکسته بشود،اغاز روند نزولی است و سیگنال فروش است.اگر خط روند سقف شکسته بشود،اغاز روند صعودی است و سیگنال خرید است.
استراتژیDTF
دراین استراتژی از دو بازه زمانی برای اندیکاتور CCIاستفاده می کنیم.
1.تایم فریم مادر:وضغیت روند را مشخص کنید
2.تایم فریم معامله:وضعیت سیگنال دهی را مشخص میکند
در این روش از صعودی بودن روند در تایم فریم مادر مطمین میشویم.درصورت تایید در تایم فریم معامله به دنبال سرنخ خرید میگردیم.در بازه زمانی معامله CCIدر منطقه ی اشباع خرید باشد،واگرایی را چک میکنیم،در صورت وجود واگرایی تایید قوی بر روند صعودی ست.تا زمانی که CCIدر بازه زمانی مادر صعودی است و یا 150 را رد کرده باشد در فروش عجله نمیکنیم.تا زمانی که روند در تایم فریم مادر ،وارد باند معاملاتی شد،اقدام به فروش میکنیم و در تایم فریم پایین تر منتظر سیگنال فروش نمی مانیم.
نتیجه کلی:
توجه به این نکته حایز اهمیت است که نباید برای خرید یا فروش تنها به بررسی یک اندیکاتور اکتفا کرد بلکه باید اندیکاتورهای مختلف را بررسی کرد و تصمیم نهایی را با استفاده از ان ها گرفت.این اندیکاتور نقاط اشباع خرید و فروش را به خوبی برای ما نمایان می کند،از مزیت های دیگر این اندیکاتور این است که حرکت و جهت روند را شناسایی می کند و نقطه ورود و خروج درستی را برای ارز ما تعیین میکنند.
10 اندیکاتور برتر فارکس
اندیکاتور برتر فارکس بهعنوان بخش مهمی در زمان معامله در بازار فارکس در نظر گرفته میشوند.
معاملهگران فارکس متعددی روزانه از این اندیکاتورها استفاده میکنند که به آنها کمک میکنند تا زمان درست خرید یا فروش در بازار فارکس را تشخیص دهند. این اندیکاتورها بهعنوان بخش مهمی از تحلیل تکنیکال در نظر گرفته میشوند و هر تحلیلگر تکنیکال یا فاندامنتال باید با آنها آشنا باشد.
بااینحال اندیکاتورها بخش مهمی از معاملات هستند و برای هر معاملهگر بازارهای مالی، هر تحلیلگر تکنیکال و فاندامنتالی باید ساختار و کاربرد چهار اندیکاتور بیشتر مورداستفاده را بشناسد.
1. میانگین متحرکها:
میانگین متحرک یکی از اندیکاتور برتر فارکس است که مفهوم میانگین متحرک بسیار مهم است و همه معاملهگران باید بدانند. بانک مرکزی و شرکتهای چندملیتی پیش برنده بازار فارکس هستند. ازاینرو، درک این مسئله که در سطح کلان چه روی میدهد، حائز اهمیت است.
میانگین متحرک یکی از اندیکاتورهای فارکس است که قیمت میانگین آخرین کندل ها را نشان میدهد و سنتیمنت کلی قیمت را مشخص میکند.
اگر قیمت بالای میانگین متحرک معامله شود، نشانگر کنترل خریداران بر قیمت است.
از سوی دیگر، اگر قیمت در زیر میانگین متحرک معامله شود، نشانگر کنترل فروشندگان بر قیمت است؛ بنابراین در استراتژی معاملاتی شما، اگر قیمت بالای میانگین متحرک قرار داشته باشد، باید روی معاملات خرید تمرکز کنید. این یکی از بهترین اندیکاتورهایی است که یک معاملهگر باید بشناسد.
بهعلاوه، میانگین متحرک ساده قیمت میانگین آخرین کندلی را نشان میدهد که به معاملهگران در درک شرایط بازار کمک میکند.
از سوی دیگر میانگین متحرک نمایی روی آخرین حرکتی که به ورود معاملهگران به معامله کمک میکند، تمرکز میکنند.
آموزش اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال
اندیکاتورها یکی از پرکاربرد ترین ابزارهای موجود در تحلیل تکنیکال هستند. در واقع اندیکاتور ها را می توان به عنوان ابزاری برای تحلیل بهتر و دقیق تر نمودارها در نظر گرفت. با استفاده از اندیکاتور یک تحلیلگر تکنیکال قادر خواهد بود تا تمامی قیمت های موجود در ترید رمز ارزها و بورس را پیش بینی کند. در واقع می توان الگوریتم پایه در تحلیل تکنیکال را بر پایه علم ریاضیات بیان کرد. اندیکاتورها یا همان indicators با استفاده از محاسبات ریاضی، قیمت و حجم اطلاعات را ارائه می دهند. هر اندیکاتور می تواند شامل چهار رکن اساسی باشد که در بحث آموزش اندیکاتورها به آنها می پردازیم. این چهار رکن اساسی به شرح زیر هستند:
- روند (trend)
- تکانه (momentum)
- حجم (volume)
- نوسان (volatility)
اندیکاتورهای روند یا Trend
در بسیاری از موارد روند بازار برای تحلیل تکنیکال در ترید رمز ارزها مشخص است. در این موارد تریدر ها از اندیکاتورهای روند یا trend استفاده می کنند. اندیکاتور های روند دائما بین نقطه بالایی و پایینی نمودار تغییر می کنند. به همین دلیل به آنها oscillator نیز گفته می شود. برای آموزش اندیکاتورهای روند می توان سه الگوریتم اساسی را مورد بررسی قرار داد. شما برای تحلیل تکنیکال با روش اندیکاتور روند می توانید از سه الگوریتم زیر استفاده کنید.
- توقف و بازگشت سهموی یا پارابولیک سار یا Parabolic SAR
- بخشهایی از ایچیموکو یا Ichimoku
- میانگین متحرک همگرا، واگرا یا Moving Average Convergence Divergence
توجه داشته باشید که در بسیاری از منابع الگوریتم میانگین متحرک همگرا واگرا با نام اختصاری macdy نیز شناخته و بیان شده است.
اندیکاتورهای تکانه یا Momentum
در بسیاری از موارد برگشت پذیر بودن ترید ها برای ما دارای اهمیت است. همچنین لازم است تا قدرت تحلیل تکنیکال مورد بررسی قرار گیرد. در این موارد برای آموزش اندیکاتورها بحث اندیکاتورهای تکانه یا momentum مطرح می شود. یک تریدر خوب و باهوش برای تشخیص کف و سقف قیمت ها از اندیکاتور های تکانه یا momentum استفاده می کند. مانند اندیکاتور روند، این اندیکاتور نیز از سه شاخص اصلی تشکیل شده است که آنها را به شرح زیر نام می بریم.
- شاخص قدرت نسبی یا Relative Strength Index
- تصادفی یا استوکاستیک یا Stochastic
- شاخص حرکت جهتدار میانگین یا Average Directional Index
اندیکاتور حجم یا Volume
در اولین گام شاید با این سوال مواجه شوید که منظور از حجم در تحلیل تکنیکال چیست؟ حجم را می توان به عنوان تعداد سهم های خرید و فروش شده در یک بازه زمانی مشخص در نظر گرفت. در ترید رمز ارزها نیز می توان این بحث را به تعداد ترید های خرید و فروش شده تعمیم داد. پس می توان اندیکاتور حجم را به عنوان وسیله ای برای تحلیل تکنیکال حجم بازار در نظر گرفت. این اندیکاتور به شما کمک می کند تا دریابید حجم بازار چگونه با گذشت زمان تغییر می کند. همچنین با استفاده از آن می توانید میزان سهم و ترید خرید و فروش شده در واحد زمانی مشخص را پیش بینی کنید.
این اندیکاتور را می توان به عنوان پرکاربردترین اندیکاتور معرفی کرد. زمانی که بازار دچار تغییر می شود، با استفاده از آنالیز تغییرات حجم به وجود آمده می توان قدرت و شدت تغییرات را نیز تحلیل کرد. در نتیجه می توان اندیکاتور حجم را به عنوان پیش نیاز اصلی اندیکاتور تکانه یا momentum در نظر گرفت. این امر به خوبی می تواند اهمیت بسیار بالای این بحث را به ما نشان دهد. به صورت کلی می توان الگوریتم این بحث را با جمله ” حجم قوی تر تداوم بیشتری دارد. ” بیان کرد. با توجه به این الگوریتم، سه شاخص اساسی برای این اندیکاتور مطرح می شود. این شاخص ها عبارتند از:
- حجم متعادل یا On-Balance Volume
- جریان پول چایکین یا Chaikin Money Flow
- اسیلاتور حجم کرلینجر یا Klinger Volume Oscillator
می خوای یک تریدر حرفهای بشی؟
اندیکاتور نوسان یا Volatility
در بحث آموزش اندیکاتورها می توان اندیکاتور نوسان یا volatility را به عنوان پر مطلب ترین و پیچیده ترین اندیکاتور معرفی کرد. البته پیچیده بودن آن به معنای غیر قابل فهم بودن نیست! بلکه بیشتر بر ریزه کاری های موجود در آن دلالت دارد. اندیکاتور نوسان یا volatility به ما می گوید که قیمت یک ترید رمز ارز در یک دوره مشخص زمانی چه قدر تغییر می کند. همانطور که در بحث آموزش تحلیل تکنیکال گفته شد، درآمدزایی بدون وجود نوسان در بازار امری غیر ممکن است. در واقع وظیفه یک تریدر نیز در وجود همین نوسانات خلاصه می شود.
شرط دستیابی به سود، تغییر قیمت ها است. هرچه نوسانات موجود بیشتر باشد، قیمت ها نیز بیشتر تغییر می کنند. توجه داشته باشید که اندیکاتور های نوسان یا volatility هیچ اطلاعاتی در رابطه با جهت تغییرات به ما نمی دهند. اندیکاتورهای نوسان یا volatility تنها برای این امر به وجود آمده اند تا دامنه تغییرات را محاسبه کنند.
تا اینجا با چهار رکن اساسی موجود در آموزش اندیکاتورها برای تحلیل تکنیکال آشنا شدیم. اما این آشنایی به صورت کلی برای ما سودمند نخواهد بود. لذا بهتر است تا با تعدادی از اندیکاتورهای معروف، به صورت کاربردی تر آشنا شویم. به عقیده بسیاری از متخصصین در این زمینه هفت اندیکاتور وجود دارند. به این اندیکاتورهای محبوب، اندیکاتورهای هفتگانه می گویند. برای درک بهتر استفاده از اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال، بهتر است با تعدادی از این اندیکاتورهای هفت گانه آشنا شویم.
اندیکاتورهای باند بولینگر
در زمینه آموزش اندیکاتورها برای تحلیل تکنیکال باند بولینگر را به عنوان یکی از شاخص های اساسی در اندیکاتورهای نوسان در نظر میگیریم. این شاخص از دو خط انحراف معیار و میانگین تشکیل شده است که می تواند یک باند را تحلیل و تولید کند. به هنگام آرامی بازار این باند باریک بوده و در زمان ایجاد آشفتگی در بازار پهنای باند افزایش پیدا می کند. چه بازار دارای روند باشد و چه محدود، تفاوتی ندارد! باند بولینگر برای تجارت در هر دو بازار مذکور بسیار مناسب است.
خط میانگین متحرک در نمودار بولینگر را در نظر بگیرید. در بازارهای دارای برگشت، جهت برگشت در نمودار همواره مانند یک رگرسیون خطی عمل میکند. در نتیجه این امر می توان نتیجه گرفت که جهت برگشت همواره به سمت خط میانگین متحرک است. در واقع به عبارت ساده تر، نمودار بولینگر را می توان به عنوان یک نمودار پویا یا داینامیک معرفی کرد.
به عنوان مثال فرض کنید یک قیمت به بالای باند رسیده باشد. در چنین شرایطی چه تصمیمی می گیری؟ در چنین شرایطی بهترین کار فروش است. زمانی که یک قیمت به بالای باند برخورد می کند، راه حل قرار دادن یک سفارش فروش در بالای باند است. انجام این کار از وقوع شکست احتمالی جلوگیری می کند. همچنین چنین کاری موجب پایین آمدن قیمت می شود. شما قادر خواهید بود تا روند پایین آمدن قیمت را تا رسیدن به باند پایین کنترل کرده و بیشترین سود را ببرید.
گاهی مواقع لازم است تا زمان دقیق خروج از سهم یا فروش ترید رمزارزها را بدانیم. این کار با استفاده از فشردگی نمودار امکان پذیر خواهد بود. زمانی که نمودار بولینگر دچار فشردگی می شود، بهترین زمان برای خروج از سهم فرا رسیده است. اما فشردگی چیست؟ هرچه دو باند بالایی و پایینی در نمودار بولینگر به یکدیگر نزدیک شوند، فشردگی نیز بیشتر می شود. زمانی که دو باند بیش از حد مجاز به یکدیگر نزدیک شوند، امکان شکست افزایش پیدا می کند. اما از آنجایی که نمی توان در چنین شرایطی جهت بازار را پیش بینی کرد، بهتر است معامله را تمام کرده و از سهم خارج شوید.
سخن نهایی درباره نمودار بولینگر به این شرح است: در تحلیل تکنیکال نمی توان جهت بازار را به کمک بولینگر شناسایی کرد. چرا که این شاخص بر مبنای اندیکاتورهای نوسانی تعریف شده است. تنها می توان اینگونه پیش بینی کرد که نمودار همواره تمایل دارد تا به میانگین متحرک نزدیک شده و در صورت وقوع فشردگی می تواند اخطاری مبنی بر شکست باشد.
ایچی موکو چیست؟
تا اینجا با مفاهیم بسیار زیادی در رابطه با اندیکاتورها آشنا شدیم. همچنین دانستیم این مفاهیم چه ارتباطی با تحلیل تکنیکال دارند. مفهوم بسیار مهم دیگری که لازم است با آن آشنا شویم ایچیموکو است. ایچیموکوها یکی از مهمترین کانسپت های موجود در اندیکاتورها هستند. ایچیموکو یا ابر ایچیموکو (AKA Ichimoku Cloud) را می توان به صورت تعدادی خط که روی نمودار ترسیم شده اند معرفی کرد. در واقع می توان ایچیموکو یا ابر ایچیموکو را ابزاری دانست، که با دقت بسیار زیادی قیمت های به وجود آمده در آینده را پیش بینی می کند. شاید به عقیده برخی این مفهوم بسیار پیچیده باشد. در نتیجه لازم است تا تعدادی از زیر مجموعه های این اندیکاتور را تعریف کنیم.
- کیجون سن یا Kijun Sen : این خط که غالبا با رنگ آبی نمایش داده می شود یکی از اساسی ترین خطوط موجود در ایچیموکو یا ابر ایچیموکو برای تحلیل تکنیکال است. این خط میانگین بالاترین سقف و پایین ترین کف موجود در نمودار را نشان می دهد. این خط معمولا برای دوره های ۲۶ روزه نمایش داده می شود.
- تنکن سن یا Tenkan Sen : بسیاری از متخصصین به این خط، خط چرخش می گویند. زمانی که در یک ایچیموکو یا ابر ایچیموکو صحبت از تنکن سن می شود، منظور همان کیجون سن (Kijun Sen)در یک دوره نه روزه است. این خط را با رنگ قرمز نمایش می دهیم.
- چیکو اسپن یا Chikou Span : متخصصین این خط را با رنگ سبز ترسیم می کنند. چیکو اسپن (Chikou Span) این امکان را به ما می دهد تا بیشترین قیمت در ۲۶ دوره متوالی را از نمودار استخراج کنیم.
شاخص قدرت نسبی و ارزش آن در تحلیل تکنیکال
شاخص قدرت نسبی را با نام اختصاری RSI می شناسیم. این شاخص یکی از ارکان اصلی در اندیکاتور های تکانه است که به صورت یک مقیاس جداگانه در تحلیل تکنیکال استفاده می شود. برای مقیاس بندی شاخص قدرت نسبی (RSI) یک جدول را با استفاده از اعداد طبیعی از ۰ تا ۱۰۰ عدد گذاری می کنیم. هر گاه قیمت یک واحد ترید از قیمت پیش بینی شده بیشتر باشد، قدرت نسبی (RSI) به ما کمک می کند تا آن را شناسایی کنیم. به صورت کلی مقدار قدرت نسبی (RSI) باید چیزی در حدود ۳۰ تا ۷۰ درصد باقی بماند.
اما قدرت نسبی (RSI) چه فایده ای برای تحلیل تکنیکال دارد؟ در واقع با استفاده از قدرت نسبی (RSI) میزان کف و سقف بازار مشخص شده و زمان برگشت بازار مشخص می شود. این امر به شما کمک می کند تا در بهترین زمان ممکن اقدام به خرید و فروش کنید.
شاخص حرکت جهت دار میانگین (ADX)
در تحلیل تکنیکال می توانیم شاخص حرکت جهت دار میانگین ( ADX ) را به عنوان یکی از شاخص های اصلی در اندیکاتور روند یا trend در نظر بگیریم. همانند قدرت نسبی، شاخص حرکت جهت دار میانگین ( ADX ) نیز با اعدا ۰ تا ۱۰۰ مقیاس گذاری می شود. در تحلیل تکنیکال می توان از این شاخص به عنوان یک سیگنال در قدرت بازار استفاده کرد. به ADX های زیر ۲۰ روند ضعیف و به ADX های بالاتر از ۵۰ روند قوی می گوییم. البته باز هم لازم به ذکر است که شاخص حرکت جهت دار میانگین ( ADX ) تنها برای بیان درباره انحراف شاخص Stochastic قدرت روند استفاده شده و جهت آن را به ما نشان نمی دهد.
اما به هنگام تحلیل تکنیکال در معاملات چه طور می توانیم از شاخص حرکت جهت دار میانگین ( ADX ) استفاده کنیم؟ این شاخص به منظور جلوگیری از ورود یا خروج اشتباه طراحی شده است. همانطور که گفته شد با استفاده از این اندیکاتور نمی توانیم جهت معاملات را پیش بینی کنیم. در نتیجه این اندیکاتور همواره به صورت ترکیب با سایر اندیکاتورها استفاده می شود. به عبارت دیگر این اندیکاتور به تنهایی یک ابزار ناکارآمد در تحلیل تکنیکال بوده و نمی تواند به تنهایی پاسخگوی نیاز تریدرها باشد.
بسیاری بر این باور هستند که استفاده از ADX در آغاز ورود به سهم کارآمد نیست. اما این عقیده چه دلیلی دارد؟ به بیان ساده این جمله کاملا درست است. شما نمی توانید برای آغاز کار بر روی یک ترید از ADX استفاده کنید. همانند بسیاری دیگر از شاخص هی موجود در اندیکاتورهای روند، ADX نیز از قیمت ها عقب است. این عقب بودن مانع از کارآمدی آن برای تحلیل تکنیکال بوده و بهتر است در استفاده از آن دقت شود.
پس چگونه می توانیم ADX را به کار ببندیم؟ پاسخ ساده است. همانگونه که در ابتدای صحبت در رابطه با روندها آشنا شدیم، پیش بینی در بازار های قوی بسیار دقیق تر از بازار های ضعیف است. در نتیجه بازارهای قوی بستر بسیار مناسبی برای استفاده از شاخص حرکت جهت دار میانگین می باشد.
سوالات متداول در مورد اندیکاتورها
اندیکاتور ها یکی از ابزار های بسیار مهم و کاربردی در ترید و تحلیل تکنیکال هستند که برای شناخت کامل نمودار قیمت و درک بهتر آن استفاده می شوند. با استفاده از اندیکاتورها می توان یک شکل هندسی در کنار نمودارها مشاهده کرد که به تریدرها کمک می کند تحلیل بهتری داشته باشند.
برای ساخت یا ایجاد اندیکاتور ها از فرمول های ریاضی استفاده می کنند. این فرمول ها بر روی درباره انحراف شاخص Stochastic حجم معاملات و قیمت های مربوطه اعمال شده و سبب می شود اندیکاتورهای متفاوتی ساخته شوند.
اصولا در تحلیل تکنیکال از اندیکاتورها استفاده می کنند.
Volatility چیست؟ چگونه آن را در بازار اندازه بگیریم؟
در اوایل یادگیریام، همیشه دو واژه Volatility و Volume را با هم قاطی میکردم، زیرا تفاوت آنها را به درستی درک نمیکردم. رفته رفته متوجه شدم، همانقدر که Volume یا حجم در بازار سهام مهم است، در بازار فارکس بیاهمیت است و به جای آن در بازار فارکس Volatility اهمیت دارد. در این مطلب قصد دارم برای شما نیز این تفاوت را آشکار کنم، پس تا آخر این مطلب همراه باشید…
Volatility(نوسان)، نه Volume(حجم)
خب حالا به یکی از فاکتورهای بسیار مهم رسیدیم. اگر شما در بازار سهام یا ارزهای دیجیتال فعالیت میکنید، میتوانید از حجم (Volume) در هنگام شکست مطلع شوید که معاملات در آن سطح چقدر حجم خورده است. اگر فرضاً در منطقه مقاومتی حجم خرید به شدت بالا باشد، این یعنی به احتمال زیاد، مقاومت شکسته خواهد شد.(در مورد ترید با حجم در این بازارها در آینده صحبت خواهیم کرد) اما در مورد بازار فارکس چطور؟ حتماً میدانید که در بازار فارکس، رصد حجم حتی میتواند به شما ضرر بزند. پس حالا سوال این است که Volatility چیست؟
Volatility به میزان تغییرات قیمت در بازه زمان میگویند یا به زبان خودمانی، نوسانی بودن یک بازار! پس در بازار فارکس ما سعی میکنیم جاهایی از بازار که نوسان به شدت بالا میرود (مثل شکستها در حمایت و مقاومت استاتیک و داینامیک و …) حضور داشته باشیم و این فقدان ابزار حجم را جبران کنیم.
حتماً توجه دارید که در بازارهای با Volatility بالا مثل فارکس و اخیراً ارزهای دیجیتال، مهمترین فاکتور رعایت مدیریت ریسک است. اگر شما در هنگام شکست، ریسک نامعقولی انجام دهید، ممکن است با یک fakeout یا شکست جعلی روبرو شوید که به ضرر شما بیانجامد.(در مورد Fakeout نیز در آینده توضیح خواهیم داد)
پس با وجود تمام این تفاسیر، ما در بازار فارکس و هر بازار دیگری باید از Volatility یا میزان نوسان کمک بگیریم(چون پیش میآید که در بازاری دسترسی به حجم نداشته باشید، اما در هر بازاری دسترسی به Volatility داریم).
حتماً در بین فعالان بازار از محبوبیت بازار انس شنیدهاید؟ انس به دلیل نوسانات یا Volatility بسیار بالای خود محبوب است.
در هنگام شکست، اگر تغییرات قیمت به شکلی بالا باشد که بتوان گفت volatility بسیار بالا است، میتوان آن را یک شکست معتبر به حساب آورد. به همین دلیل است که در بازاری که حجمی برای سنجش نداریم، Volatility یک معیار است.
دوستان توجه کنید، شاید مهمترین عامل وسوسه و طمع تریدرهای بازار فارکس همین میزان Volatility بالای آن باشد، مخصوصاً در هنگام شکستها. اما اغلب تریدرها به جای استفاده صحیح از این موقعیت، خود را دچار استرس و اضطراب می کنند. تصمیم گیری های اشتباه در این زمانها بسیاری از تریدرها را از دور خارج کرده است؛ پس درگیر طمع نوسانان بسیار زیاد نشوید. در یک کلام: این نوسانی بودن بازار فارکس و اخیراً بازار ارزهای دیجیتال، عامل جذب اکثر تریدرها است، اما به همان اندازه هم میتواند کشنده باشد. و در نهایت هدف استفاده از نوسانات، سود شما است.
در اینجا لازم است گوشزد کنیم که شاید حتی بهتر باشد سراغ نمادهایی بروید که Volatility آنها کمتر هستند. در این حالت، نوسانات از هیجانات دور هستند و شما میتوانید با دانش تکنیکالی بیشتری به معامله بپردازید. (حتماً این هم شنیدهاید که فعالان بازار از خطرناک بودن انس میگویند، دلیلش شمشیر دولبه بودن نماد با Volatility بالا است)
خب حالا به سراغ بحث اصلی خود برویم:
چگونه Volatility را اندازه بگیریم؟
همانطور که در بالا اشاره شد، Volatility مخصوصاً در زمانی که قرار است شکستی در کار باشد بسیار کاربرد دارد. برای تشخیص و اندازهگیری آن ابزارهای زیادی وجود دارد اما ما در اینجا به بررسی تعدادی از آنها میپردازیم. البته توجه کنید مهمترین ابزار همان پرایس اکشن است اما برای سادگی کار، ابزارهای دیگر را بررسی میکنیم و در آینده و در مطلبی جداگانه، در مورد تشخیص شکستها با پرایس اکشن خواهیم گفت.
میانگین متحرک
میانگین متحرک احتمالاً متداولترین اندیکاتور مورد استفاده معامله گران فارکس، ارز دیجیتال و بورس است و اگر چه ابزاری ساده است، اما درباره انحراف شاخص Stochastic داده های ارزشمندی ارائه می دهد. در وصف خوب بودن این اندیکاتور همین بس که بزرگان عرصه پرایس اکشن مثل لنس بگز و ال بروکس نیز از این ابزار استفاده میکنند چه برسد به اندیکاتور تریدرها!
به بیان ساده، میانگین های متحرک، میانگین حرکت بازار را در بازه زمان X اندازه گیری می کنند، حالا انتخاب این عدد X کاملا دست شماست. به عنوان مثال، اگر SMA 20 را روی نمودار روزانه اعمال می کنید، میانگین حرکت 20 روز گذشته را به شما نشان می دهد.
انواع دیگری نیز از میانگین متحرک وجود دارد مانند نمایی و وزنی ، اما برای اهداف این درس ، ما به جزئیات آنها نخواهیم پرداخت. برای درک بیشتر این ابزارها پیشنهاد میکنیم درس زیرو دروس بعدی آن را مطالعه کنید:
دیدگاه شما