ترکیب سه سبک بنیادی، تکنیکال و سنتیمنتال!
روشهای مختلفی برای تحلیل بازار فارکس وجود دارند. در تمامی سبکها هدف پیدا کردن فرصت معاملاتی سودآور است. تجربه ثابت کرده که ترکیب روشهای مختلف میتواند سودهای خوبی به دنبال داشته باشد. در حرفه معاملهگری سه سبک تحلیل فاندامنتال، تکنیکال و سنتیمنتال حرف اول و آخر را میزنند. برخی از معامله گران سعی میکنند تنها در یکی از این سبکها تخصص پیدا کنند، اما ترکیب روشهای مختلف میتواند شانس موفقیت معاملات را بالا ببرد. حقیقت این است که اگر میخواهید بازار را به طور جامع تحلیل کنید، به هر سه سبک نیاز دارید. اگر تنها به یکی از سبکها تمرکز کنید، تحلیلهای شما ضعیف خواهند بود و در نتیجه با ضرر از بازار خارج خواهید شد. اما چگونه میتوان سبکهای مختلف را با یکدیگر ترکیب کرد؟
آشنایی با تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis)
سبک تحلیل فاندامنتال یا بنیادی بیشتر روی فاکتور های اقتصادی که بر ارزش ارز تأثیر دارند تمرکز کرده است. برخی شاخصهای اقتصادی مثل شاخص تورم، نرخ بهره، مسائل سیاسی، نرخ بیکاری و شاخص تولید ناخالص داخلی یا GDP بیشترین تأثیر را بر ارزش ارزهای موجود در بازار فارکس دارند. معاملهگرانی که از تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند، با تحلیل شاخصهای اقتصادی به دنبال فرصتهای معاملاتی هستند و فاندامنتال در مقابل تکنیکال معتقدند که وضعیت بنیادی اقتصاد نشانگر قیمت برابری ارزها هستند.
به همین دلیل کشوری که اقتصاد قویتری دارد، قیمت و ارزش ارز آن کشور هم بالاتر خواهد بود. تحلیلگران فاندامنتال با ارزیابی شرایط بنیادی اقتصاد یک کشور به این نتیجه میرسند که ارزش ارز کشور مربوطه به مرور زمان در برابر رقبا تضعیف یا تقویت خواهد شد. از آنجایی که شاخصهای اقتصادی و تصمیمگیریها در رابطه با سیاستهای پولی و مالی به طور مرتب به روز رسانی میشوند، تحلیلگر فاندامنتال هم به طور منظم شرایط را ارزیابی میکند و روندهای بلندمدت و میانمدت را تشخص میدهد.
قبل از اینکه شاخصهای اقتصادی منتشر شوند و یا نشستهای تعیین نرخ بهره برگزار شوند، نشانههایی در بازار دیده میشوند که میتوانند چشمانداز ارزهای موجود را تائید و یا تغییر دهند. شاخصهای اقتصادی پیشرو چنین قابلیتی دارند. یعنی با انتشار اخبار اقتصادی جدید، مشخص میشود که تحلیل بنیادی فعلی همچنان صحت دارد و یا نقض شده است.
شاخصهای اقتصادی معمولاً در سه گروه دستهبندی میشوند:
- شاخصهای اقتصادی که طبق انتظارات و پیشبینی بازار منتشر میشوند. یعنی دادههای اقتصادی منتشرشده با پیشبینی بازار همخوانی دارند.
- شاخصهای اقتصادی که بهتر از پیشبینی بازار هستند. یعنی دادههای جدید بهتر از انتظارات هستند.
- شاخصهای اقتصادی که بدتر از پیشبینی بازار هستند. یعنی دادههای جدید بازار را ناامید میکنند.
تفسیر اینکه دادههای جدید بهتر یا بدتر از پیشبینیهای قبلی هستند باعث تشدید نوسانات بازار میشوند. در واقع وقتی دادههای اقتصادی با پیشبینی یا انتظارات بازار انحراف پیدا میکنند، یعنی تحلیلهای قبلی هم نقض شدهاند و باید معامله گران تصمیمات جدیدی اتخاذ کنند. همین تصمیمات جدید باعث تغییر قیمتها در بازار میشوند. هر چقدر انحراف دادههای اقتصادی از پیشبینی بازار بیشتر باشند، اندازه و سرعت حرکات قیمتی بازار هم بزرگتر و سریعتر خواهد بود.
اگر دادههای اقتصادی منتشر شده بهتر از پیشبینی بازار باشند، به این معنی است که چشمانداز اقتصادی کشور مورد نظر بهبود یافته و در نتیجه ارز مربوطه هم در برابر رقبا تقویت خواهد شد. در مقابل اگر دادههای اقتصادی ضعیفتر از پیشبینیها باشند، به این معنی است که چشمانداز اقتصادی کشور مورد نظر تضعیف شده و ارز مربوطه هم به مرور زمان در برابر رقبا سقوط خواهد کرد. اکثر معامله گران فاندامنتال بر این باورند که اگر دادههای اقتصادی منتشر شده با پیشبینیهای بازار همخوانی داشته باشند، تأثیری بر قیمت ارز نخواهند داشت.
آشنایی با تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
در سبک تحلیل تکنیکال هدف اصلی تحلیلگر بررسی رفتار بازار در گذشته است. تحلیلگر با بررسی رفتار قبلی بازار سعی میکند روند آتی ارزها را برآورد کند. تحلیلگران تکنیکال از سیستمهای مختلفی برای ارزیابی تاریخچه بازار استفاده میکنند تا شاید فرصتهای معاملاتی را کشف کنند. برخی از تکنیک ها و ابزار مورد استفاده در تحلیل تکنیکال عبارتاند از الگوهای نموداری، سطوح حمایتی و مقاومت، خطوط روند و اندیکاتورهای تکنیکال.
تحلیلگران تکنیکال به سه فرضیه اساسی باور دارند. اول اینکه همه چیز در قیمتها پیشخور شده است. یعنی معاملهگر تکنیکال بر این باور است که تمامی عوامل بنیادی که بر ارزش ارز تأثیر دارند، در قیمتها تأثیر داده شده اند. به همین دلیل از دید تحلیل تکنیکال ارزیابی حرکات قیمتی در نمودار کافی است و نیازی به یافتن دلیل نوسانات و حرکات قیمتی بازار نیست.
دوم اینکه تحلیلگران تکنیکال تأکید دارند که حرکات قیمتی ارزها از یک روند پیروی میکند. به همین دلیل سه روند صعودی، نزولی و خنثی (بازار بدون روند) را تعریف کردهاند. بعد از اینکه روندی شروع میشود، تحلیلگر تکنیکال چنین تصور میکند که بازار از روند موجود تبعیت خواهد کرد. به همین دلیل تحلیلگر تکنیکال تنها در جهت روند معامله میکند.
آخرین باوری که در تحلیلگران تکنیکال وجود دارد، تکرار تاریخ است. تحلیلگر رفتار و الگوهای قبلی بازار را به کمک نمودارهای قیمتی کشف میکند و بر همین اساس پیشبینی میکند که این رفتار در آینده هم تکرار خواهد شد.
آشنایی با سبک تحلیل سنتیمنت (Sentiment Analysis)
تحلیل سینتیمنتال یا تحلیل انتظارات و تمایلات بازار سومین سبکی است که اخیراً در بازارهای مالی طرفداران زیادی پیدا کره است. در سبک تحلیل سنتیمنت سعی میشود تا انتظارات و رفتار فعالین بازار بررسی و تحلیل شود. هر بازاری، بازیگران خود را دارد و هر بازیگری هم احساس خاصی نسبت به آینده ارزها دارد. این احساسات و انتظارات است که در نهایت باعث اتخاذ تصمیمات معاملهگری میشوند.
در واقع روند ارزها در نهایت نشانگر ترکیبی از احساسات و ترجیحات معامله گران حاضر در بازار خواهد بود. به طور مثال اگر جفت ارز EURUSD در روند صعودی قرار دارد، به این معنی است که معامله گران EURUSD سنتیمنت صعودی (گاوی) نسبت به یورو دارند.
از آنجایی که اکثر حاضرین در بازار فارکس، معاملهگر خُرد محسوب میشوند، تأثیرگذاری بر قیمتها هم کار سختی است. در واقع اگر ما باور کنیم که ارزش پوند انگلستان به مرور زمان تقویت خواهد شد، اما سایرین تصور کنند که روند این ارز نزولی خواهد بود، ما نمیتوانیم دیدگاه خود را بر بازار غالب کنیم. به همین دلیل تحلیلگر سنتیمنتال سعی میکند تا دیدگاه سایر فعالین بزرگ بازار را پیدا کند و سپس به دیدگاه آنها باور کند و طبق آنها عمل کند.
یکی از روشهایی که معامله گران سنتیمنتال از آن برای فعالیت در بازار استفاده میکنند، معاملات خلاف روندی است. شاید کمی گمراه کننده باشد. چونکه در این روش معاملهگر بایستی بر خلاف سینتیمنت کلی بازار رفتار کند. یعنی اگر روند بازار صعودی است، معاملهگر بایستی به دنبال معامله فروش باشد. ایده اصلی طراحان این روش خیلی ساده است: اگر بازار با قدرت در یک جهت حرکت میکند، پس بازار به وضعیت اشباع رسیده و به زودی روند فعلی معکوس خواهد شد. گزارش COT که توسط CFTC منتشر میشود و یا اندیکاتورهایی مثل RSI میتوانند وضعیت اشباع خرید و فروش را مشخص کنند.
چگونه سه سبک فاندامنتال، تکنیکال و سنتیمنتال را ترکیب کنیم؟
در مثال اول به دنبال یک فرصت معاملاتی هستیم. نمودار چهارساعته AUDUSD را با ابزار فیبوناچی اصلاحی و اندیکاتور RSI بررسی میکنیم.
نمودار چهارساعته AUDUSD
ابزار فیبوناچی در تحلیل تکنیکال کاربرد دارند و برای تعیین سطوح اصلاحی بازار استفاده میشوند. همان طور که مشاهده میکنید، جفت ارز AUDUSD از ۰٫۸۱۳۵ دلار سقوط کرده و به ۰٫۷۷۶۱ دلار رسیده است. روند اولیه جفت ارز نزولی بوده است، به همین دلیل انتظار میرود با بازگشت صعودی AUDUSD، شاهد مقاومتهای جدی در سطوح فیبوناچی باشیم. این سطوح فیبوناچی میتوانند فرصت معاملاتی فروش ایجاد کنند. پس با رسم ابزار فیبوناچی اصلاحی در تلاش هستیم سطوح مناسب برای فروش را پیدا کنیم.
بعد از پایان تحلیل تکنیکال، به وضعیت بنیادی جفت ارز نگاه میکنیم. در زمان تشکیل نمودار چهارساعته بالایی، سخنرانی رئیس بانک رزرو استرالیا را در پیش داشتیم. سخنرانی رئیس بانک رزرو استرالیا میتواند چشمانداز سیاستهای پولی استرالیا را مشخص کند. سخنرانی ۱۶ فوریه ۲۰۱۸ رئیس بانک مرکزی استرالیا متمایل به سیاستهای انبساطی پولی بود، که در نتیجه دلار استرالیا سقوط کرده است. این یعنی از دید فاندامنتال هم معامله فروش در AUDUSD منطقی است.
سرانجام به اندیکاتور RSI نگاه میکنیم تا بازار را از دید سبک سنتیمنتال هم بررسی کنیم. این اندیکاتور در حال نزدیک شدن به محدوده اشباع خرید است. یعنی به زودی بازگشت صعودی بازار به پایان خواهد رسید و باید فروش زد.
این یعنی هر سه سبک تکنیکال، فاندامنتال و سنتیمنتال از معامله فروش حمایت میکنند. طبق نمودار چهارساعته AUDUSD، بازار هم در چند روز بعد سقوط کرده است.
در مثال بعدی میخواهیم نمودار چهارساعته GBPUSD را بررسی کنیم.
نمودار چهارساعته GBPUSD
همان طور که در نمودار دیده میشود، از دید تحلیل تکنیکال روند بازار خنثی است. دو خط موازی رسم شده که هر کدام از یک سو حرکات صعودی و نزولی را محدود کردهاند. با شکست سقف یا اوج این فاز خنثی بایستی به دنبال فرصت معاملاتی بود. اگر GBPUSD به بالای مقاومت عبور کند، میتوان وارد معامله خرید شد و اگر GBPUSD به زیر حمایت سقوط کند، فرصت معاملاتی فروش فراهم خواهد شد.
حال که وضعیت تکنیکال مشخص شده، بهتر است که وضعیت فاندامنتال بازار را هم بررسی کنیم. در تقویم اقتصادی فارکس، دادههای اقتصادی مهمی از انگلستان منتشر خواهند شد. در تاریخ ۹ ژوئن ۲۰۱۷ شاخص تولیدی انگلستان را در پیش داشتیم. این گزارش میتواند سلامت اقتصاد انگلستان را نشان دهد. اما وقتیکه شاخص منتشر شد، خیلی ضعیفتر از پیشبینیهای بازار بود. در نتیجه پوند انگلستان تضعیف شد.
حال که مشخص شده باید در GBPUSD فروشنده بود، بهتر است که به وضعیت سنتیمنت GBPUSD هم توجه کنیم. طبق اندیکاتور RSI جفت ارز در حال نزدیک شدن به محدوده اشباع خرید (۷۰) بود. یعنی به زودی حرکات صعودی به پایان خواهند رسید و فشارهای فروش تشدید خواهند شد.
تحلیل فاندامنتال ارز های دیجیتال (تحلیل بنیادین)
بحثهای زیادی در مورد چگونگی انجام تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال برای سرمایهگذاری در جوامع مربوط به رمزارز شکل گرفته است و در سراسر اینترنت و در سایتهایی مانند Facebook و Reddit و توئیتر این بحثها را میبینیم. کریس بورنیسک کتابی عالی را با عنوان «دارایی رمزارز: راهنمای نوآورانه سرمایهگذاری برای بیت کوین و فراتر از آن» منتشر کرد و این اولین بار بود که به جای رمزارز (Cryptocurrency)، از عبارت دارایی رمزارزی (Cryptoasset) برای توصیف داراییهای مبتنی بر فناوری بلاکچین و لجرهای توزیع شده استفاده میشد. او در این کتاب، روشهای مناسبی برای تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال ارائه میدهد.
بسیاری از داراییهای دیجیتال، از نظر منطقی یا فیزیکی، نوعی شبکه هستند. برخی از بلاکچینها نیز یک نود یا گره غیرمتمرکز هستند و دارای همان کد منبع باز هستند. این گرهها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند تا تمام اطلاعات یکسان در امنیت نگه داشته شوند و همه گرهها دادههای یکسان را ذخیره کنند. این بلاکچینها شبکههای فیزیکی هستند. داراییهای رمرزارز، توکنهای دارای پروتکل هستند. کاربران آنها با هم چند پروتکل یا خدمات را ارائه میدهند و روی یک پلتفرم بلاکچین مانند اتریوم یا EOS اجرا میشوند اما این توکنها ذاتاً بلاکچین نیستند. این داراییهای رمزارزی هنوز نوعی شبکه محسوب میشوند.
صرف نظر از اینکه آیا یک رمزارز یک شبکه منطقی یا فیزیکی است، ارزش اصلی یک رمزارز از ماهیت شبکه آن نشأت میگیرد. بیشتر افراد جامعه رمزارزها به این واقعیت واقف هستند که دارایی رمزارز به خاطر اثرات شبکه آن ارزش دارد. اثر شبکه، تأثیر مثبتی است که در اقتصاد و تجارت نقش آن به خوبی شرح داده شده است که در آن یک کاربر اضافی کالا یا خدمات، ارزش آن محصول را برای دیگران به وجود میآورد. اگر تأثیرات شبکه بر قیمت رمزارزهای موجود را باور کنیم، قانون متکالف (Metcalfe) نیز نقشی مهم در ارزشگذاری و تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال خواهد داشت.
قانون متکالف (Metcalfe)
اگر بخواهیم از این واقعیت استفاده کنیم که فعالیت شبکه کلید فهمیدن ارزش به دست آمده دارایی رمزارز است، بنابراین باید قانون متکالف را درک کنیم. این قانون میگوید که ارزش شبکه متناسب با تعداد کاربران به توان 2 است. به عبارت سادهتر، هرچه تعداد بیشتری از افراد از یک رمزارز استفاده کنند، به دلیل تأثیر شبکه، ارزش آن رمزارز بیشتر میشود. با افزایش تعداد کاربران به صورت خطی، ارزش شبکه هندسی (توان 2) رشد میکند. به عنوان مثال، اگر تعداد کاربران متصل یک شبکه دو برابر شود، ارزش شبکه 4 برابر افزایش مییابد. به همین دلیل درک فعالیت این شبکه مهم است، بنابراین میتوانیم این قانون را یک قانون کلیدی برای تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال بدانیم. توانایی رشد غیرخطی برای درک ارزش داراییهای رمزارز نیز مهم است.
7 شاخص و نرخ مورد استفاده برای تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال
در بسیاری از شرکتها از تحلیل فاندامنتال به عنوان یکی از سه جنبه مهم در رویکرد سرمایهگذاری استفاده میشود. این شرکتها از 3 شاخص و 4 نرخ در این نوع تحلیل استفاده میکنند:
- آدرس منحصر به فرد (روزانه)
- ارزش معاملات (روزانه)
- هزینه استخراج یا ماین (روزانه)
هر شاخص یک روند را نشان میدهد: افزایش، کاهش یا روند افقی. اگر روند افزایشی باشد، بازار گاوی است. اگر کاهشی باشد، بازار خرسی است. اگر روند افقی یا هموار باشد، بازار خنثی است.
- نرخ NVT – که اگر کمتر از 15 باشد، بازار گاوی است و اگر بیشتر از 25 باشد، بازار خرسی است.
- نرخ MVRV – که اگر کمتر از 1.5 باشد، پس ارزش کالا در بازار کمتر از حد معمول است و اگر بیشتر از 3.5 باشد، ارزش کالا بیشتر از حد معمول است.
- Mayer Multiple – اگر کمتر از 1.2 باشد، بازار گاوی است و اگر بیشتر از 2.4 باشد، بازار خرسی است.
- نرخ استخراج P/BE – اگر کمتر از 1.2 باشد، بازار گاوی است و اگر بیشتر از 3.2 باشد، بازار خرسی است.
هر یک از این نرخها، دو آستانه، یعنی آستانه بالا و آستانه پایین دارند. دیگران ممکن است از آستانههای مختلف استفاده کنند، اما این دو، عواملی هستند که به نظر برای تصمیمگیری بهتر هستند. بیایید کمی بیشتر در این مورد بحث کنیم.
نرخ ارزش شبکه به معاملات (NVT) – نرخP / E بازار کریپتو
یکی از اساسیترین نرخهای قابل درک برای تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال نرخ ارزش شبکه به معاملات است. این نرخ، ارزش شبکه، یعنی آنچه را که در بازار اصلی در فضای سهمها به حساب میآید، توسط تراکنشهای شبکه تقسیم میکند. ما میخواهیم رابطه بین ارزش شبکه کلی و چگونگی ارتباط آن با فعالیت شبکه را ببینیم. این نرخ معمولاً «نرخ P / E برای ارز دیجیتال» نامیده میشود؛ زیرا یکی از اساسیترین معیارها برای تعیین ارزش فاندامنتال است. اگر یک دارایی دیجیتال از ارزش شبکه بسیار بالا (به عنوان مثال ارزش بازار) و فعالیت شبکه پایین برخوردار باشد، پس نرخ NVT بالایی خواهد داشت. اگر یک دارایی دیجیتال ارزش شبکه متوسط و فعالیت شبکهای بالایی داشته باشد، آنگاه نرخ NVT کمتری خواهد داشت.
شاخص منحصر به فرد شبکه (روزانه)
یکی دیگر از شاخصهای مهم در تحلیل فاندامنتال رمزارزها شاخص منحصر به فرد شبکه است. آدرس های منحصر به فرد یک شاخص اساسی مهم است؛ زیرا نشان میدهد که در هر روز مشخص چه تعداد افراد از شبکه استفاده میکنند. ما میخواهیم برای دیدن ترند، این شاخص را رعایت کنیم. اگر ترند بالا باشد و استفاده از شبکه نیز بالا باشد، میتوان انتظار داشت که ارزش شبکه بالا رود.
برعکس، اگر ببینیم آدرس های منحصر به فرد در حال کم شدن است، پس از آن کم استفاده میشود و میتوان انتظار داشت که ارزش شبکه کم شود. اگر به تعریف قانون متکالف نگاهی بیندازیم، میبینیم که تعداد کاربران نقش مهمی در تعیین ارزش یک شبکه ایفا میکند. ما به جای اینکه سعی کنیم مقدار دقیق شبکه را برای هر تعداد کاربر اختصاص دهیم، از روندها استفاده میکنیم. مثلاً آیا آن روز افراد بیشتری از شبکه استفاده میکنند یا کمتر؟
شاخص ارزش معاملات شبکه (روزانه)
تحلیل آدرسهای منحصربهفرد مورد استفاده روزانه فقط نیمی از تصویر جامع را در رابطه با فعالیت شبکه به شما میدهد. اگر میخواهید ارزش را ارزیابی کنید، پس باید بررسی کنید که چه مقدار ارزش در طی یک بازه زمانی مشخص منتقل میشود. شاخص ارزش معامله شبکه نشان میدهد که ارزش منتقلشده از طریق شبکه رو به افزایش است، در حال سقوط است یا پایدار است. اگر ارزش روزانه در حال افزایش است، باید ارزش کلی شبکه نیز در حال افزایش باشد. در مقابل، اگر ارزش سقوط کند، ارزش شبکه نیز در حال سقوط است. این شاخص برای نشان دادن یک روند استفاده میشود. هر چه مقدار رمزارز بیشتری از طریق شبکه منتقل شود، شبکه باارزشتر میشود.
نرخ MVRV
نرخ MVRV نسخه تخصصیتر NVT Ratio است و رابطهای بین ارزش بازار شبکه (ارزش بازار) نسبت به ارزش واقعی آن است و نقش بسیار مهمی در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال ایفا میکند. این معیار نوعی محاسبه ارزش بازار است که در آن ارزش و قیمت کوین بر اساس قیمت بازار بیت کوین (که آخرین کوین معاملهشده محسوب میشود) تعیین میشود. این محاسبات، کوینهای از دست رفته را حذف و قیمتی را برای مبنای هزینه تجمعی ایجاد میکند که به یک سرمایهگذار کمک میکند سطح حمایت واقعی قیمت را بر اساس معاملات گذشته ببیند.
کوینهای از دست رفته باعث انحراف در میانگین و نرخ MVRV میشوند و این نرخ سعی میکند این انحراف را حذف کند. این نرخ به دست نیک کارتر از شرکت سرمایهگذاری Castle Island Ventures ایجاد شده و در مقالهای به نام «نرخ بازار به ارزش بیت کوین (MVRV)» بیان شده است. این نرخ به این دلیل به خوبی کار میکند چون به استثناء برخی موارد حاشیهای، نمایش بهتری از ارزش شبکه را ارائه میدهد.
نرخ چندگانه مایر
نرخ Mayer Multiple یکی از نرخهای ثابت بعد از NVT Ratio است. کلمه مایر به خاطر نام Trace Mayer، یکی از اولین سرمایهگذاران و تحلیلگران بیت کوین روی این نرخ گذاشته شد. این معیار یک برآوردکننده آماری است که نشان میدهد سطح قیمت در رابطه با الگوهای معاملاتی گذشته آن با استفاده از میانگین حرکت 200 روزه مشترک چقدر است. به عبارت ساده، نرخ چندگانه مایر یا به اختصار MM از طریق زیر محاسبه میشود:
Mayer Multiple = Price / 200DMA
نرخ چندگانه مایر برابر است با قیمت تقسیم بر فاندامنتال در مقابل تکنیکال میانگین متحرک 200 روزه
به عنوان مثال، امروز نرخ چندگانه مایر 0.89 است ($6,373.85 / $7,142.22). اگر MM2.4 باشد، بازار خرسی است. این محاسبات همچنین هر روز دادهها را با مقادیر جدید پیوند میدهد تا نشان دهد که چه درصدی از شاخص امروز برای یک سرمایهگذاری 1 ساله مناسب است. امروز نرخ MM مقدار 0.89 است که بیشتر از 77 درصد زمان یک سال اخیر است. این نرخ بسیار ارزشمند است.
نرخ قیمت بر هزینه سر به سر استخراج
یکی دیگر از شاخصهای کلیدی در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال نرخ قیمت بر هزینه سر به سر استخراج است. این نرخ قیمت دارایی رمزارز را با هزینه استخراج مقایسه میکند. این نرخ فقط برای کوینهای استخراجشده کار میکند نه توکنها یا کوینهایی که از قبل استخراج شدهاند. بیشتر اوقات، این نرخ با یکی از رمزارزها، مانند بیت کوین یا اتر مورد استفاده قرار میگیرد.
به عنوان مثال، اگر بیت کوین با 6400 دلار معامله میشود و قیمت سر به سر استخراج 7000 دلار است، این نرخ معادل 0.91 میشود که از تقسیم دو عدد بر هم به دست میآید. اگر این عدد کمتر از 1.2 باشد، بازار گاوی است و اگر بیشتر از 3.2 باشد، بازار خرسی است.
این نرخ به دو دلیل محبوب است. دلیل اول این است که سیستم استخراج یک سیستم بسته و پویا است که همواره به دنبال دستیابی به تعادل است. اگر هزینه استخراج از قیمت بالاتر باشد، برخی از ماینرها استخراج را کنار میگذارند؛ زیرا سودآور نیست. آنها منتظر خواهند ماند تا اعداد برای استخراج به سمت سوددهی بروند.
اگر قیمت به مراتب بالاتر از هزینه استخراج باشد، آنگاه استخراجگران جدیدی کار خود را شروع میکنند؛ چراکه پتانسیل سودآوری بالایی را میبینند. این استخراجکنندگان جدید الگوریتم را مجبور به افزایش پیچیدگی میکنند و این مسئله، کار را برای استخراج سختتر و گرانتر میکند.
دلیل دوم محبوبیت این نرخ آن است که به خوبی روی زمان گذشته کار میکند. تحقیقات انجامشده توسط شرکت Fundstrat نشان میدهد که اگر یک سال بعد به قیمت بیت کوین نگاهی بیندازید، شانس صحیح بودن محاسبات به دست آمده در این نرخ بسیار بالا است. روی صحت این نرخ و رابطه آن با قیمت و استخراج در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال بحثهای زیادی شده است. بسیاری معتقد نیستند که بین این دو رابطهای وجود داشته باشد.
شاخص هزینه استخراج
قبلاً برخی از کاربران برای هر تراکنش در شبکه بیت کوین بیش از 50 دلار پرداخت میکردند. در اواسط ژانویه سال 2018 این نرخ دچار سقوط شد. علت این مسئله، کاهش معاملات بود و علت آن نیز خرابی در داخل شبکه بود. با کاهش فعالیت انتظار میرود که ارزش شبکه نیز کاهش پیدا کند. این مسئله یک شاخص خرسی برای شبکه بیت کوین بود.
در نمودار زیر مشاهده میکنید که در آگوست 2018 روند شروع به صعود کرده است و افزایش تقاضا، افزایش فعالیت شبکه و روند رو به رشد کاملاً مشهود است. این نمایانگر یک شاخص صعودی برای بیت کوین است.
همانطور که مشاهده میکنید، هزینه استخراج یک شاخص مهم است و یک بُعد از بازار را نشان میدهد و یک تصویر کلی از بازار را معرفی میکند.
سخن پایانی
ما در این مطلب نگاهی به تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال و شاخصهای مهم در آن انداختیم. از این 3 شاخص و 4 نرخ در چهارچوب اصلی تحلیل فاندامنتال استفاده میشود. در حال حاضر، رمزارزها به قدری با یکدیگر ارتباط دارند که از شبکه بیتکوین برای تعیین نمای کلی بازارهای رمزارزی استفاده میگردد. این معیارها در حال حاضر برای ارزیابی هر رمزارز استفاده نمیشود و ممکن است در آینده تغییر کنند، اما در حال حاضر برای یک ایجاد یک تصویر جامع و نمای کلی به خوبی کار میکنند و شما میتوانید از آنها برای تحلیل فاندامنتال خود استفاده کنید.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس چیست؟
تحلیلها مهمترین بخش معامله در بازار سرمایه هستند که توسط آنها میتوان سهام یک شرکت را ارزیابی کرده و ارزنده بودن آن را تشخیص داد. سرمایهگذارانی که قصد دارند بهصورت مستقل در بازارهای مالی به ویژه بازار بورس، فعالیت نمایند، باید با استفاده از قدرت تحلیل بتوانند سهامی را شناسایی کنند، بهموقع خرید کنند و بهموقع هم بفروشند. خرید و فروش سهام بدون آگاهی و استفاده از تحلیلهای موجود، همانند رها کردن تیری در تاریکی است که احتمال اصابت آن به هدف شانسی و نامشخص میباشد. در بازار سرمایه دو روش کاملاً متفاوت برای تحلیل سهام وجود دارد. تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. برای درک تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس، قبل از هر چیزی باید هر یک از آنها را بهخوبی بشناسیم. هر یک از این تحلیلها بر اساس اطلاعات خاصی بنا میشوند. اما هدف اصلی و نهایی آنها پیشبینی روند تغییر قیمتها در سهام مختلف است.
اگر شما هم جزء تازهواردان بورسی هستید و سوالاتی از این قبیل را در ذهن دارید که تحلیل تکنیکال چیست؟ تحلیل بنیادی چیست؟ تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در چیست؟ کدام یک بر دیگری برتری دارد؟ و …، با ادامهی این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ همراه باشید.
تحلیل بنیادی چیست؟
در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال گفته میشود که قیمت جاری سهام در بازار همیشه با ارزش ذاتی و حقیقی شرکت مربوط به آن برابر نیست. تحلیلگران با استفاده از تحلیل بنیادی، به بررسی صورتهای مالی، روشهای مدیریت، تحلیل رقبا، مزیتهای رقابتی و از همه مهمتر سودهای آتی یک سهم میپردازند و از همین طریق هم ارزش ذاتی سهم را محاسبه میکنند؛ در واقع، میتوان گفت که فاندامتالیستها بیش از هر چیزی سلامت سهم را بررسی میکنند. سپس با توجه به مقایسهی ارزش بازار و ذاتی که برای آن سهم تخمین میزنند، میتواند تشخیص دهند که سهم ارزان و زیرقیمت (under value) است یا گران و بالای قیمت (over value). در نهایت و از این طریق اقدام به خرید و فروش سهم خواهند کرد. تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی
تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل بنیادی
تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل بنیادی
در روش فاندامنتال، سعی بر این است که ابتدا همهی عوامل موثر را شناخت و بعد ارزش ذاتی سهم را محاسبه کرد. بهعبارتی میتوان گفت که فاندامنتالیستها همانند یک متخصص تغذیه عمل میکنند که یک وعدهی غذایی را از لحاظ پروتئین، چربی، کربوهیدراتها و …، بررسی کرده و در نهایت از لحاظ ارزش تغذیه، آن وعدهی غذایی را باارزش یا بیارزش اعلام مینماید. در بیان تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس، همچنین باید گفت که برخلاف تحلیل تکنیکال، روش فاندامنتال یک روش دو مرحلهای است که در ابتدا بسیاری از عوامل آتی را حدس میزند و سپس بر اساس این حدسیات، سودهای آتی را پیشبینی میکند. در نهایت با استخراج این موارد، ارزش ذاتی را محاسبه میکند. همین چند مرحلهای بودن موجب میشود تا امکان خطا تا حد زیادی افزایش یابد.
مشکل دیگر تحلیل فاندامنتال این است که هیچ روش مشخصی را برای پذیرش اشتباه بودن تحلیل، ارائه نمیکند. برای مثال اگر سهمی ۵۰ درصد زیر قیمت ارزش ذاتیاش در حال معامله باشد، در آن توصیه به خرید میشود. درحالیکه در بسیاری از مواقع مثل رکود سال ۲۰۰۸، هیچ دلیلی وجود ندارد که سهم ۵۰درصد یا حتی ۹۵درصد از ارزش واقعی خود فاصله بگیرد!
تحلیل تکنیکال چیست؟
اصلیترین تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در این است که تحلیل تکنیکال بر خلاف تحلیل بنیادی، تنها بر روند تغییرات قیمت داراییها تمرکز دارد. در واقع، در این روش تحلیل سعی بر این است که با بررسی روند قیمتی، آرایشهای تاریخی و حجم معاملات گذشتهی یک سهم، رفتار کلی سهم را مطالعه و نسبت به پیشبینی آیندهی قیمت سهم اقدام کند. تکنیکالیستها معتقدند که گذشتهی نمودار سهم میتواند، چراغ راه آینده باشد؛ یعنی با مطالعهی گذشته و بررسی رفتارهای عمومی سهم، میتوان آیندهی آن را شبیهسازی کرد. حجم معاملات نیز عنصر کلیدی دیگری در تحلیل تکنیکال است. برای مثال شکسته شدن روند میانگین حجم معاملات میتواند نشانگر افزایش یا کاهش سطح قیمت باشد. دقت داشته باشید که هنگام استفاده از این نوع تحلیل فرض بر آن فاندامنتال در مقابل تکنیکال است که تمامی فاکتورهای بنیادی از جمله سلامت مالی شرکتها و صنایع، وضعیت اقتصادی و …، از قبل در قیمت داراییها لحاظ شدهاند.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل تکنیکال
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل تکنیکال
در بحث تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی میتوان گفت که برخلاف تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال سعی در تحلیل برآیند عوامل موثر بر قیمت سهم دارد. رفتار آن به مانند یک اشتهاسنج است که اشتهای فرد را میسنجد. یک فرد بسیار گرسنه ممکن است غذاهای فاقد ارزش کیفی را هم مصرف کند. اما برعکس، یک فرد کاملاً سیر از صرف باارزشترین غذاها نیز خودداری میکند. تحلیل تکنیکال هم درست به همین شکل است. در این روش انرژی فعلی، اشتها و تمایل حرکتی بازار به ادامهی روند فعلی سنجیده میشود. درست برعکس تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال یک مرحلهای بوده و با بررسی رفتار واقعی بازار که همان نمودار قیمت و حجم معاملات میباشد، اقدام به قضاوت میکند. این تحلیل، تنها روشی است که قبل از معامله، سیگنالی مشخص برای تشخیص اشتباه بودن تحلیل ارائه میکند تا معاملهگر با ریسکی روشن وارد بازار شود.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی
برای درک بهتر تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی به این مثال توجه کنید:
سرمایهگذار الف، یک تحلیلگر فاندامنتال و سرمایهگذار ب، یک تکنیکالیست میباشد. هر دوی این افراد در بررسی ارزشمند بودن چند مرکز خرید برای سرمایهگذاری هستند. سرمایهگذار الف، به هرکدام از این مراکز خرید سر میزند. محصولات، طراحی و صورتهای مالی هریک از آنها را بهصورت جداگانه بررسی میکند و بعد تصمیم میگیرد که سهام شرکت را خریداری کند یا خیر؟ چرا که او بهدنبال فروشگاهی است که بهترین شرایط بنیادی را داراست و عواملی مثل محصولات خوب، مدیران مسئولیتپذیر و … را در نظر میگیرد. تحلیلگران تکنیکال، با توجه به روندهای تاریخی که از صعود قیمت خبر میدهند، اقدام به خرید سهام یک شرکت میکنند. نه با توجه به آنچه که در شرکت رخ میدهد.
اما سرمایهگذار ب، از طریق کامپیوتر، وضعیت قیمت سهام فروشگاهها و نمودار شرکتهای مختلف را بررسی میکند تا متوجه شود که ارزش سهام کدام یک از این شرکتها بهترین عملکرد را داشته است؟ سپس الگوهای قیمتی را شناسایی میکند که بیانگر روند صعودی و قدرت ارزش سهام یک شرکت باشند. در تحلیل تکنیکال، سرمایهگذار ب، محصولات فروشگاه و وضعیت مالی آن را در نظر نمیگیرد. چرا که او یک تکنیکالیست است و معتقد است که تمام عوامل بنیادی را میتوان از قیمت سهام فهمید. درواقع، این سرمایهگذار نیازی ندارد که برای تصمیمگیری به فروشگاهها سر بزند. خب این هم دیگر تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی است؛ در واقع، یک تحلیلگر فاندانتال، با توجه به عملکرد شرکتها برای معامله، تصمیمگیری میکند. آنها معتقدند که عوامل بنیادی در قیمت سهام یک شرکت و یا در آیندهی آن تاثیر خواهند گذاشت.
در نهایت، هر دوی این سرمایهگذاران، با وجود دلایل متفاوتی که برای انتخاب سهم دارند، ممکن است که در یک فروشگاه مشترک سرمایهگذاری کنند.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ کدام یک بهتر است؟
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ کدام یک بهتر است؟
حالا که با تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس آشنا شدید، احتمالاً این سوال برایتان پیش خواهد آمد که کدام یک از این روشها بر دیگری برتری دارد؟ باید بگوییم که هر دوی این تحلیلها برای ارزیابی و تحلیل بورس و سهام کارایی دارند. در اصل، این استراتژی و نگرش افراد در سرمایهگذاری یا معاملهگری است که مشخص میکند کدام تحلیل برای شما مفیدتر است. پس بهتر است، ابتدا اهداف و روش سرمایهگذاری خود را مشخص کنید تا ببینید کدام تحلیل برای شما مناسبتر است؟ البته گاهی ممکن است بهطور همزمان از هر دو روش برای تصمیمگیری خرید استفاده کنید. توصیهی بسیاری از حرفهایهای بازار، این است که همزمان از هر دو تحلیل برای انتخاب سرمایهگذاری و سهام مناسب جهت خرید استفاده نمایید. پس بهجای داشتن نگاه متعصبانه به یک نوع تحلیل، دانش و آگاهی خود را نسبت به تحلیلها گسترش دهید.
برای آشنایی بیشتر با تحلیل بنیادی و تکنیکال و آگاهی از ویژگیهای هر کدام از آنها، میتوانید از اینجا شروع کنید 👇👇👇
سخن آخر
در این مقاله از سایت آموزش چراغ به بررسی تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس پرداختیم و راجع به ويژگیهای هر یک از آنها صحبت کردیم. در کل، تحلیل بنیادی بهترین گزینه برای کسانیست که میخواهند بر عملکرد شرکتها تمرکز کنند و تمایل به سرمایهگذاری بلندمدت دارند؛ این تحلیل برای سرمایهگذاری دوران بازنشستگی و دیگر اهداف بلندمدت سرمایهگذاری ایدهآل است. جایی که نتایج مالی بلندمدت کسبوکارها میزان موفقیت سرمایهگذاری را تعیین میکنند. اما تحلیل تکنیکال بهترین گزینه برای سرمایهگذارانی است که میخواهند از تغییرات قیمت داراییها استفاده کنند و برای سرمایهگذاری کوتاهمدت و کسانی که ریسکپذیری بیشتری در قبال داراییهایشان دارند، بسیار کاربردی است. اما همانطور که در این مقاله گفتیم که لزومی ندارد، بهعنوان سرمایهگذار، استراتژی سرمایهگذاریتان را صرفاً به یک نوع تحلیل وابسته نمایید. ممکن است در برخی موقعیتها تحلیل تکنیکال و در برخی دیگر تحلیل بنیادی را موثر بیابید.
چراغ ، بهعنوان پلتفرم آموزش و کاریابی در تلاش است تا با بیان نکات آموزشی مهم در زمینهی کار و سرمایهگذاری به شما برای رسیدن به موفقیت در این زمینهها کمک نماید.
فاندامنتال در مقابل تکنیکال
در این مقاله با موضوع مفاهیم اولیهی تحلیل فاندامنتال(بنیادی) و به کارگیری اصول آن در بهینه سازی روند معاملات با ما همراه باشید.
هدف از این مقاله اینست که شما پس از خواندن آن قادر باشید عوامل موثر بر تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی، نسبت به آن چیزی را که قصد دارید ترید کنید شناخته و با جمع آوری یا دریافت اطلاعات لازم بر آن احاطه داشته باشید.
چشمانداز مارکت
نرخ برابری کوینهای مختلف (مثل:ارزش بیت کوین در مقابل دلار) در برابر یکدیگر با توافق همه شرکتکنندگان و بازیگران بازار همان ارز پدید میآید و بیان کننده قیمتی است که عدهای برای خرید و عدهای برای فروش در آن به توافق رسیدهاند. چنانچه در مجموع، اکثریت بازار انتظار بالا رفتن نرخهای مبادله را داشته باشند، اقدام به خرید آن ارزدیجیتال خواهند کرد. و اگر انتظار پایین آمدن نرخ ها را داشته باشند، ارزدیجیتال مورد نظر را به فروش میرسانند. بنابراین تعیین قیمت در بازار به انتظارات معاملهگران از آینده قیمت بستگی دارد.
به طور کلی عوامل اقتصادی، سیاسی و مالی، ترس و نگرانی، بحران ها، امید و آرزو مسایلی هستند که انتظارات معاملهگران بازار را تغییر میدهند که این امر موجب عدم تعادل بین عرضه و تقاضا و در نتیجه تغییر قیمت ها تا رسیدن به تعادل میگردد.
هدف معاملهگر فاندامنتال تشخیص همین عدم تعادلها و معامله در جهت رسیدن قیمت به نقطه تعادل (و متعاقبا کسب سود) می باشد.
جمعآوری اطلاعات
تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال همانطور که از اسمش پیداست بررسی عواملی است که به طور بنیادی بر قیمت آنچه که شما خرید و فروش یا به اصطلاح ترید میکنید، اثر می گذارند. آنچه در بازار های مالی از جمله بازار کریپتوکارنسی میتوان معامله کرد بسیار پر تعداد است و از نظر ماهیت با هم تفاوت دارند. در رابطه با کریپتوها(ارزهای دیجیتال)، نمی توان عوامل بنیادی یا همان فاندامنتال موثر بر قیمت آنها را به سادگی و با یک روش یکسان بررسی نمود. پس نتیجه اینست که تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال، باید برای هر چیزی که می خواهید ترید کنید به طور خاص تحقیق و بررسی شود. از این رو در این مقالهی کوتاه، مبانی تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال را به طور خلاصه و صرفا با اشاره به مفاهیم اولیه و مهمترین عوامل آن بررسی می کنیم.
وقتی شما تصمیم می گیرید یک کوین خاص را ترید کنید، جمع آوری اطلاعات در باره عواملی که بر تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال شما تاثیر دارند و (ما اینجا فقط به آنها اشاره کردهایم)،یک کار مستمر است که ممکن است با جستجو روی اینترنت بتوانید منابع رایگان زیادی را برای آن بیابید، ولی شرکتهای زیادی وجود دارند که به طور تخصصی روی این امر یعنی گردآوری اطلاعاتی که بر تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال یک کریپتو و یا یک مجموعه از کریپتوها (که معمولا با هم ارتباط نزدیک دارند) کار می کنند. این شرکتها پس از یافتن منابع و گردآوری این اطلاعات توسط تیم های خود، اطلاعات گردآوری شده را بررسی و تحلیل می کنند و در باره تاثیر این مجموعه اطلاعات بر قیمت آن موارد مورد مطالعه نظر می دهند و معمولا آنرا به صورت یک گزارش به افراد و شرکتهائی که این ارزها را معامله می کنند، می فروشند. اغلب این شرکتها به صورت یک آبونمان ماهانه از مشتریان خود کسب درآمد می کنند که از حد کمتر از یکصد الی هزاران دلار بسته به حجم اطلاعات می تواند متغیر باشد. چنین مبالغی برای یک بانک، صندوق سرمایه گزاری و یا یک شرکت درگیر با معاملات مربوطه با مبالغ بالا (چه بصورت تجارت مالی و چه به صورت فیزیکی آن) بسیار ناچیز است. حتی تریدرهای با سرمایه های متوسط نیز اغلب از مشتریان چنین شرکتها می باشند زیرا به جای صرف وقت روی جمع آوری اطلاعات و تحلیل بنیادی میتوانند آن را به صورت آماده و تحلیل شده دریافت کرده، وقت و تمرکز فکری خود را روی کار اصلی خودشان یعنی ترید متمرکز کنند و به این ترتیب در کارشان موفقتر باشند. برای تریدرهای با سرمایههای کوچکتر چنین مبالغی ممکن است سنگین باشد که در این صورت همانطور که قبلا ذکر شد باید به دنبال منابع موثق خبری مربوط به آنچه ترید می کنند روی اینترنت جستجو کرده و به طور منظم و مستمر این اخبار را مطالعه کنند تا در جریان مسائل و اتفاقاتی که بر تحلیل بنیادی مربوط به آنچه ترید می کنند، قرار داشه باشند.
نکته پایانی
دراینجا نکته مهم دیگری را باید مطرح کنیم. تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال بیشتر شامل عواملی است که تاثیرات آنها بر نوسانات قیمتها اغلب زمان می برد و برای پوزیشن های طولانی مدت و تام فریم های بالاتر دارای اهمیت بیشتری است تا پوزیشن های کوتاه مدت و تایم فریم های پائین تر. اصولا تایم فریم های بالا و پوزیشن های طولانی مدت که اهداف (تارگت های) بزرگتری را دنبال میکنند، برای تریدر های با سرمایه کوچک اصولا توصیه نمی شوند. دلیل آن نیز واضح است. تارگت و یا همان حد سود باید همیشه با یک تارگت یا حد ضرر نسبت منطقی داشته باشد که لزوما با هم مساوی نیستند ولی از لحاظ منطقی نباید اختلاف بزرگی با هم داشته باشند. این یک حقیقت است که هرگز همه پوزیشنها منجر به سود نمی شوند. پس اگر سرمایه کوچکی دارید، باید حد ضرر کوچکی هم برای آن تعیین کنید تا در اثر به ضرر نشستن یک پوزیشن، تمام سرمایه خود را از دست ندهید. وقتی حد ضرر نزدیک به پوزیشن قرار بگیرد، حد سود هم همین وضعیت را باید داشته باشد که این یعنی باز و بسته کردن پوزیشن در مدت زمان نسبتا کوتاه که همان ترید کردن در تایم فریم های پائین است. یعنی جایی که تحلیل فنی یا همان تحلیل تکنیکال کارآمد تر و مفید تر از تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی است. پس شاید بتوان گفت که تریدر های با سرمایه کوچک لزومی برای هزینه کردن جهت خرید تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال ندارند. اگر چه از آن نمی توان به کلی غافل شد ولی با یافتن منابع خبری رایگان روی اینترنت و توجه به اخباری که روی قیمت آنچه ترید می کنید تاثیر دارند می توان این نیاز را برآورده کرد.
تفاوت بین تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال چیست؟
میمتالز - تحلیل فاندامنتال همه عواملی را که بر قیمت سهام یک شرکت در آینده تأثیر میگذارند، مانند صورتهای مالی، فرآیند مدیریت، صنعت و . را بررسی و مطالعه میکند و ارزش ذاتی شرکت یا یک ارز را تجزیه و تحلیل میکند تا مشخص کند که آیا قیمت سهام کمتر از قیمت واقعی آن است یا خیر بیشتر از ارزش واقعی قیمت گذاری شده است.
به گزارش میمتالز، در مقابل تحلیل فاندامنتال در مقابل تکنیکال تکنیکال از نمودارها، الگوها و روندهای گذشته برای پیش بینی حرکت قیمت یک دارایی، سهم یا جفت ارز در زمان آینده استفاده میکند.
قیمت یک دارایی هر لحظه تغییر میکند و بنابراین معامله گران مشتاق هستند از روند قیمتهای آتی سهام یک شرکت مطلع شود تا تصمیمات معاملاتی خود را منطقی بگیرد. برای این منظور از تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال برای تحقیق و پیشبینی روند قیمت سهام یک یک جفت ارز در آینده استفاده میشود.
تعریف تحلیل فاندامنتال
تحلیل فاندامنتال به بررسی دقیق عوامل بنیادی و اساسی که بر منافع اقتصاد، صنعت و شرکت تأثیر میگذارد، اشاره دارد. منظور از این نوع تحلیل سنجش ارزش ذاتی واقعی یک بازار، با اندازهگیری عوامل اقتصادی، مالی و سایر عوامل (اعم از کمی و کیفی) برای شناسایی فرصتهایی است که بتواند میزان اختلاف قیمت بازار را با قیمت واقعی یا ارزش ذاتی یک دارایی ارزیابی کند. تحلیل فاندامنتال در مقابل تکنیکال فاندامنتال فارکس، بورس و دیگر داراییها برای پیدا کردن موقعیتهای خرید یا فروش استفاده میشود.
تحلیل فاندامنتال یک شرکت تمامی عواملی را که قابلیت تأثیرگذاری بر ارزش قیمت سهم را دارند (شامل عوامل کلان اقتصادی و عوامل خاص سازمان) که به نام عوامل بنیادی گفته میشوند را بررسی میکند. این نوع تحلیل چیزی جز عوامل کلان اقتصادی، صورتهای مالی، مدیریت، رقابت، مفهوم تجاری و . نیستند. هدف آن تجزیه و تحلیل اقتصاد به عنوان یک کل، صنعتی که به آن تعلق دارد، محیط تجاری و خود شرکت است.
در تحلیل فاندامنتال جفت ارزها، معامله گران از یک ابزار مهم به نام تقویم اقتصادی برای رصد تغییرات در بنیادهای اقتصادی استفاده میکنند.
به گزارش تجارت آفرین، از عوامل مهم و تاثیر گذار در تحلیل فاندامنتال یک ارز میتوان به نرخ تورم، تیپرینگ، نرخ بیکاری، تولید ناخالص داخلی یا GDP، نرخ بهره، کسری تجاری، تراز تجاری، بازار سرمایه، سیاستهای پولی، عوامل سیاسی، جنگو رخدادهای طبیعی نام برد.
تعریف تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال برای پیشبینی قیمت یک دارایی یا جفت ارز استفاده میشود که میگوید قیمت یک سهم شرکت یا یک ارز بر اساس تعامل نیروهای تقاضا و عرضه فعال در بازار است. برای پیش بینی قیمت آتی بازار، اطلاعات موجود قیمتی و عملکرد گذشته آن بازار استفاده میشود. برای این منظور ابتدا تغییرات گذشته قیمت مشخص میشود تا بتوان بر مبنای آن تغییرات قیمت در آینده را ارزیابی کرد.
تحلیل تکنیکال فارکس یا سهام بر این اصل استوار است که، قیمتی که خریدار و فروشنده تصمیم میگیرند یک معامله را با آن نهایی کنند، ترکیبی از تمام عوامل تاثیر گذار در بازار است و تنها چیزی است که اهمیت دارد. به عبارت دیگر، تحلیل تکنیکال به شما دید واضح و جامعی از دلیل تغییرات قیمت یک دارایی یا جفت ارز میدهد.
تفاوتهای کلیدی بین تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال
تفاوت بین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال را میتوان به وضوح بر اساس دلایل زیر ترسیم کرد:
تحلیل فاندامنتال روشی برای بررسی یک دارایی به منظور شناسایی ارزش ذاتی آن برای پیدا کردن فرصتهای معاملاتی بلند مدت است. در مقابل، تحلیل تکنیکال روشی برای ارزیابی و پیشبینی قیمت یک دارایی در آینده، بر اساس حرکت قیمت و حجم معامله است. مشخص میکند که یک دارایی در آینده چه نوساناتی انجام خواهد داد.
در تحلیل فاندامنتال، در مقایسه با تحلیل تکنیکال، معمولا از دورههای طولانی تری برای تجریه و تحلیل دارایی یا ارز استفاده میشود. از این رو، تحلیل بنیادی توسط معامله گرانی که میخواهند در بازار سهام معامله کنند و انتظار دارند که ارزش آن شرکت طی چند سال افزایش مییابد، استفاده میشود. برعکس، تحلیل تکنیکال معمولا زمانی استفاده میشود که معامله برای کوتاه مدت باشد، این نوع فاندامنتال در مقابل تکنیکال تحلیل برای بازار فارکس بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
تفاوت زمانی بین این دو تجزیه و تحلیل نه تنها در رویکرد آنها، بلکه در هدف آنها نیز مشاهده میشود، جایی که تحلیل تکنیکال به معامله کردن مربوط میشود، تحلیل فاندامنتال در مورد سرمایه گذاری صحبت میکند. اکثر سرمایه گذاران از تحلیل بنیادی یا فاندامنتال برای خرید یا نگهداری سهام یک شرکت یا سرمایه گذاری روی یک ارز استفاده میکنند، در حالی که معامله گران برای کسب سود کوتاه مدت اغلب به تحلیل تکنیکال تکیه میکنند.
در حالی که هدف تحلیل فاندامنتال تعیین ارزش ذاتی واقعی سهام یا قدرت یک ارز است، تحلیل تکنیکال برای شناسایی زمان مناسب برای ورود یا خروج از بازار استفاده میشود.
در تحلیل فاندامنتال، تصمیم گیری بر اساس اطلاعات موجود اقتصادی و آمار ارزیابی شده است. برعکس، در تحلیل تکنیکال، تصمیم گیری بر اساس روند بازار و قیمتها است.
در تحلیل فاندامنتال، اغلب اطلاعات حال و تغییرات احتمالی در آینده در نظر گرفته میشوند، در حالی که در تحلیل تکنیکال، بیشتر دادههای گذشته در نظر گرفته میشوند.
تحلیل فاندامنتال مبتنی بر اقتصاد کلان و صورتهای مالی است، در حالی که تحلیل تکنیکال بر اساس نمودارهایی با نوسان قیمت است.
در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال میتوان ارزش ذاتی سهام را با تجزیه و تحلیل صورت سود و زیان، ترازنامه، صورت جریان نقدی، حاشیه سود، بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت قیمت به سود و . تعیین کرد. با این حال، تحلیلگران فنی یا تکنیکالها بر الگوهای چارت (مانند به عنوان الگوهای ادامه دار و الگوهای معکوس)، پرایس اکشن، اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال، سطوح مقاومت و حمایت، برای تجزیه و تحلیل روند قیمت در آینده تکیه میکنند. در اینجا مقاومت نقطهای است که معامله گر بر این باور است که قیمت بیشتر نخواهد شد و آماده فروش است و حمایت نقطهای است که معامله گر بر این باور است که قیمت بیشتر نمیشود و آماده خرید است.
در تحلیل فاندامنتال، قیمت آتی دارایی با توجه به عملکرد و عوامل خرد و کلان اقتصادی و مدیریتی تعیین میشود. در مقابل، در تحلیل تکنیکال قیمتهای آتی بر اساس نمودارها و شاخصها تخمین زده میشود.
تحلیل فاندامنتال توسط معامله گرهایی که معاملات بلند مدت انجام میدهند استفاده میشود، در حالی که تحلیل تکنیکال توسط معامله گر نوسانی و معامله گران روزانه کوتاه مدت یا اسکالپرها انجام میشود.
نتیجه گیری
تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال بازارهای مالی مانند بازار سهام یا فارکس بسیار گسترده است. تحلیل بنیادی یک شرکت درباره ارش ذاتی سهام آن صحبت میکند. تحلیل فاندامنتال یک ارز عوامل خرد و کلان اقتصادی را در قیمتها لحاظ میکند و در مقابل در تحلیل تکنیکال معامله گران تنها به چارتها ئ نوسانات قیمت توجه میکنند.
دیدگاه شما